Salı, Eylül 12, 2006

تحلیل علمی یا توهین ملی؟ر

قسمت سوم:ر

نفی استقلال ترکمنها برای ایرانی ساختن اجباری آنها.ر

با وقوع انقلاب اکتبر در روسیه و با سرنگونی متحد مهم انگلستان در جنگ جهانی اول در اینکشور، جهان در استانه تغییر و تحولات عظیمی قرار میگیرد و روند تبدیل متحدین دیروزی به دشمنان و دشمنان دیروزی به متحدین جدید آغاز میگردد که این امر بر ترکمنصحرا نیز بمثابه یکی از مناطق حساس و پر تشنج منطقه، تاثیر مستقیم خود را بر جای میگذارد.ر
دولت انگلستان حساسیت ویژه ای بر مناطق شمالی ایران و جنوب روسیه شوروی برای حفاظت از مستعمره خود یعنی هندوستان داشت که برای تضمین امنیت این مستعمرات حفظ تسلط مطلق خود بر حکومت مرکزی ایران از اهمیتی استرا تژیک برای این امپراطوری برخوردار بود. سلطه ایکه از مدتها قبل تأمین که عمق آنرا میتوان از این سند برجای مانده از آن دوره کاملاً دریافت: " در جریان مذاکرات دیروز با شاه، نامبرده اظهار میدارد که پس از تشکیل کابینه جدید مقرری ماهانه 150 هزار تومان که اکنون از دولت انگلستان دریافت میدارد ادامه یابد. خاطر نشان ساخت که هیچ دولتی را که مورد اعتماد انگلستان نباشد نخواهم پذیرفت ..."! (1)ر
میزان حساسیت این امپراطوری به ترکمنصحرا در جهت حراست از امنیت منافع مستعمراتی خود در هندوستان را نیز میتوان از این سند دریافت: " مدتی استکه از طرف اداره ژاندارمری و معاون حکومت توی شهر انتشار می دهند که اراضی یموت منطقه آلمانی و عثمانی میشود ... یک «کردارمه» قشون عثمانی از خط طرابوزان وارد هفت ورسی بادکوبه شده، پانصد نفر فرمانده آلمانی دارند از دو منطقه دولت آلمان خط هندوستان را سیر میکنند. یکی از خاک یموت و خراسان است، خط دیگر از سمرقند و خاک افغانستان است".(2)ر
اما، خاتمه جنگ جهانی اول در سال 1918 میلادی، صف آرائی دول استعمارگران جهان در آندوره را با تغییر بنیادین مواجه ساخت که بدنبال خود تأثیرات معینی را نیز بر سرنوشت ترکمنها باقی میگذاشت. دولت آلمان که تا آنموقعه رقیب و دشمن انگلستان محسوب میگردید، دیگر به متحد آن مبدل شده و صف آرائی استعمارگران در سرزمین ترکمن و علیه این ملت نیز تغییر یافت و به متفق انگلستان علیه دولت جدید بلشویکها و به بانیان سیاست تشکیل حکومت مقتدر مرکزی در کنار مرزهای این کشور جدید، بویژه در ایران بحساب سلب استقلال ملتهای دیگر از جمله ترکمنها پیوست که ما به بعضی از جزئیات این همکاری و مشارکت آنها در سرکوبی جنبش رهائی بخش ترکمنها، با دولت مرکزی ایران، در جای خود اشاره خواهیم کرد.ر
##########

با توجه به تغییر و تحولات جهانی و منطقه ای و با قرار گرفتن ترکمنها در بدترین وضعیت نظامی خود بدلیل جنگ
طولانی و سخت و پر تلفات با اشغالگران روس و قحطی و خشکسالی چندین ساله در منطقه و قطع شدن صادرات منطقه به خارج از آن بدلیل کمبود و محاصره اقتصادی، مناسبترین فرصت برای یکسره ساختن سرکوبی ملت ترکمن و سلب استقلال آن در اواخر دهه دوم قرن بیستم در اختیار دولت مرکزی ایران قرار گرفت. بویژه آنکه این دولت از پشتیبانی مستقیم انگلستان و تا حدودی آلمان نیز برخوردار و در مسیر اجرای سیاست کشورهای آنتانت برای محاصره حکومت جدید شوروی قرار گرفته بود. جهت هموار ساختن راه حمله نهایی و تعیین کننده، دولت مرکزی شروع بکارگیری تمامی امکانات محلی و منطقه ای خود برای تضعیف و ایجادتفرقه بیشتر در صفوف ترکمنها را آغاز نمود.ر
سردار معزز حاکم خان نشین بجنورد، که در عوض همکاری خود با دولت مرکزی علیه ترکمنها از پرداخت هرگونه باج و خراج و مالیتهای دولتی معاف شده بود، از اولین عواملی بود که از طرف دولت مرکزی برای پیشبرد سیاست فوق، بکار گرفته شد.ر
در ژانویه1917، استاندار ماوراء خزر( زاکاسپی)، به والی ترکستان گزارش میدهد که سردار معزز فرمانی مبنی بر " اتخاذ همه تدابیرممکن برای اینکه ترکمنان یاغی در هر حالت بهمحدوده های خان نشین او راه نیابند"،(3) از حکومت مرکزی ایران دریافت داشته است. بدنبال دیافت این فرمان، سردار معزز طی نامه ای در هفتم ژانویه سال 1917 به مرکز مینویسد: " دسته ای علیه ترکمنهای " یاغی" اعزام داشته که از ورود این یاغیان به منطقه جلوگیری بکند ... " (4)ر
در این نامه وی اضافه مینماید که" اگر اقدامات کفایت نکند، او خود آماده است، با همه سربازان خویش در برابر یمودان بایستد."(5)ر
این مسئله قابل توجه کسانی میتواند باشد که معتقد به شرکت و حمایت از قیام ترکمنها از ابتدا تا انتها از طرف سردار معزز هستند. زیرا با توجه به فاکتهای جدیدتر، عدم شرکت وی در این قیام محتمل تر است تا شرکت درآن و دلیل حضور وی در اواخر قیام در میان ترکمنها، دلایل دیگری دارد که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.ر
اما، انگلیس ها که طراح پشت پرده تمامی سیاستهای تمرکزگرایانه و ضد ملی حکومت مرکزی ایران در رقابت استعماری با دیگر استعمارگران آندوره بوده اند، جهت تسریع در ایجاد حکومت مقتدر مرکزی و سرکوبی تمامی جنبشهای رهائی بخش ، با کنار گذاشتن هرگونه پرده پوشی از نقش خود در اجرای آن، بصورت کاملاً آشکاری مستقیماً وارد نبرد علیه جنبش ملی ترکمنها گردید. در این رابطه به آوردن دو سند اکتفا می کنیم که خود بیان تمامی حقایق در مورد نقش این دولت در شکست قیام ملی ترکمنها میباشد: " چندی استکه دویست نفر قشون نظامی انگلیس با یک عده قزاق بندرجز توقف دارند و ... .(6) و در مورد عملیات مستقیم این نیرو در ترکمنصحرا گفته میشود که: " شب بیست و هشتم ماه مذکور خبر رسید سالارلدوله از خاک عثمانی برای انقلاب ترکستان به خیوق آمده از آنجا به اتفاق سه نفر ملازم و یک نفر عثمانی با شتر وارد گموش تپه می شود. جاسوسان انگلیسیها قبل از ورود مخبر بوده شب سی ام ماه دسمبر پنج نفر صاحب منصب با پانزده نفر پیاده سرباز هندی از دریا به خوجه نفس رفته و در منزل شوخ بای ترکمان تاجر پنج ساعت از شب نواب والا را دستگیر کرده به دریا برده ...،" (8)ر
ترکمنها جهت مقابله با این خطر جدید و عظیم علیه استقلال خود و برای فائق آمدن به نتایج تبعی جنگ طولانی با روسها، قحطی و خشکسالی و بیماریهای واگیر دار چاره اندیشی مستقلانه برای افت اقتصادی و تجاریخود، دست به سازماندهی و اتخاذ سیاستی نوین، بدون دخالت دادن حکام و یا امرای محلی دولت مرکزی در منطقه زدند. مهمترین و تاریخی ترین اقدام ترکمنها را در این رابطه، مأمور انگلستان اینگونه به لندن گزارش داده است:" چندی است قضات جعفربائی بین خودشان مذاکراتی دارند، برای خود یک رئیس و امیری برقرار نمایند. بیست و هفتم فرواری قضات مذکور به طوایف یموت از چمور و چاروا به توسط سوار مخصوص اعلان کرده که روسای هر طایفه از ترکمان و از گوگلان و کتیک چای در اول ماه جمادی الثانی که مطابق چهار ماه مرج بوده باشد در گنبد کابوس حاضر گردیده عقایدات خودشان را رأی بدهند. عثمان با ادریس آخوند و سایر قضات جعفربائی با پیر مردان سایر طوایف تماماً حرکت کرده به گنبد قابوس رفتند. لاکن سه چهار نفر از عقلای جعفربائی که سابقاً مستحدم و آگنط روسها بوده عقیده قضات را نپسندیده و نپذیرفته اند. از قرار مذکور عثما آخوند را به امیری و سلطانی قبول کرده در همان گنبد قابوس حکمفرما بوده باشد. تا چه شود."(9)ر
اما، دولت ایران بجای برسمیت شناختن و یا حداقل احترام به اراده ملی یک ملت، و به ذعم آقای مرادی، چون " آماج اصلی این اتحاد متناقض با روند تکاملی جامعه بشری" بوده، با اقدامی مسلط گرایانه و شوونیستی، حق حاکمیت ملت ترکمن بر سرزمین خود و تمامیت ارضی آنرا نقض و دست به تقسیم اداری سرزمین ترکمنها، بصورت ذیل زد:ر
" قائم مقام حکومت گنبد قابوس و داروغه گری طایفه قجق و قان یقمز و طایفه آق اویلی را کلاً به مهدی شاه ایلخانی واگذار نمود."(10) و،" در 26 ماه اگست 1920، اصلان خان سلطان قزاق که از طرف حکومت نایب الحکومه کرد محله ( کردکوی) چهار فرسخی مغربی بود حسب الفرموده به حکومت گموش تپه منصوب شده اند که مواظب دریا و برای بلشویکها جلوگیری نموده باشند."(11) سردار معززنیز بپاس خدمات خود به حکومت مرکزی در مبارزه با ترکمنها، از این اقدام ضد ملی حکومت، بی نصیب نماند که در این مورد گفته شده است: " ضمناً منتشر است دولت حکومت استر آباد و گوگلان را به سردار معزز بجنوردی داد."(12) حکومت مرکزی ایران، " کلنل فرج اله خان" را با لشکری بزرگ برای اجرای این سیاست و سرکوبی و مجازات رهبران انتخاب شده مردم ترکمن و خلع سلاح کامل مردم، با مأموریتی شش ماهه به استر آباد اعزام نمود.ر
انگلیسیها نیز واکنشی سریع و فوری نسبت به انتخاب رهبری از طرف ترکمنها با کنار گذاشتن هرگونه ملاحظه ای، نشان دادند. در اواخر ماه مه 1919، به عثمان آخوند، " خبر میدهند که قشون انگلیس در بجنورد وارد شده و خیال آمدن به گنبد قابوس دارند."(13) عثمان آخوند برای سازماندهی مقاومت ترکمنها در برابر این یورش احتمالی، مقرر فرماندهی خود را به کومیش تپه انتقال میدهد. معتمدالدوله حکمران استرآباد نیز، " همه روزه در مجالس اظهارات پولیتیکی به تراکمه می نمایند که امنیت ایران هفت ساله واگذار به دولت انگلیس گردیده و من هر وقت قشون برای استرآباد بخواهم فوراً از خراسان کسیل خواهند داشت"!(14)ر
اما دولت مرکزی و نظامیان انگلیسی مستقر در منطقه از این اقدامات خود طرفی نبستند، برای تحکیم موقعیت خود و تسلط مطلق بر تمامی مناطق و خان نشین های همجوار ترکمنصحرا، مانند خان نشین نیمه مستقل بجنورد و شیروان دست به اقدام زدند. طبق این سیاست جدید:"بیست و چهارم ماه مذکور منتشر است چون سردار معزز حکمران بجنورد اعتنایی به حکومت قوام السلطنه نداشته هزار سوار از مشهد مأمور گرفتن سردار معزز گردیده. سه روز معزی الیه با سوارها جنگ نموده قوام السلطنه به توسط جنرال قونسلخانه انگلیس مشارالیه را مغلوب ساخته فراراً به گوگلان رفته اند."(15)ر
انگیزه بی مهری دولت قوام السلطنه نسبت به سردار معزز، ظاهراً عدم موافقت وی در پرداخت" مالیاتهای معقوقه چندین ساله" بوده که تا آن مقطع دولت از اخذ آن در عوض مبارزه وی با ترکمنها چشم پوشی کرده بود. اما با غیر ضروری شدن وجود وی در برنامه جدید انگلستان و دولت مرکزی در مبارزه با ترکمنها و با از دست دادن موقعیت ممتاز خانی خود در منطقه بجنورد، اجباراً به ترکمنها پناهنده شده. ترکمنها با بلند طبعی و با توجه به سنت مهمان نوازی خود، وی را بهمراه خانواده اش در میان خود پناه دادند.ر
دولت انگلستان که بدلیل وجود حکومتی فاسد و ضعیف در مرکز، مجبور بود، مستقیماً در پیشبرد طرحهای ضد ملی خود در امور داخلی ایران دخالت نماید. اما، این اقدام بهمراه وخامت روزمره اوضاع اقتصادی و اجتماعی و بی عدالتی ها در تمامی عرصه ها، منجر به فراروئی جنبشهای ملی و انقلابی با خصلتی ضد انگلیسی شده بود.ر
در مناطق شمالی ایران این جنبشها گسترده تر و از مضمونی رادیکالتر نسبت به دیگر مناط ایران برخوردار بودند. در اواخر سال 1919 در قزوین گروههایی از روستائیان، انگلیسی ها را خلع سلاح میکنند و قیام شیخ محمد خیابانی در آوریل سال 1920 به تشکیل حکومت آزادستان در آذربایجان منجر شد. قیام همزمان در شهرهای گیلان به اعلام جمهوری گیلان در ژوئن سال 1920، فراروئید و در منطقه شیروان قیام ترکهای شمال خراسان به رهبری خدای خان(خدو) و یا خداوردیخان، از خصلتی آشکارا ضد انگلیسی و ضد سلطنتی برخوردار بوده است.ر
در بحبوحه اوج گیری این جنبشها، سردار معزز توانست به بجنورد بازگشته و دوباره حکمرانی خود را بر این منطقه برقرار کرد. در این مورد گفته میشود:"منتشر است کلنل محمد تقی خان در خراسان استقلال یافته دوازده هزار قشون مسلح دارد...ضمناً با سردار معزز بجنوردی رشته اتحاد را محکم نموده ایشان هم با مهدی شاه ایلخانی اتحادی کرده وعده ژاندارم که در استرآباد و مازندران هستند خیلی میل دارند ملحق ایشان بشوند."(16)ر
اما، حتی در اوج این قیامها نیز، دولت ایران لحظه ای از اقدامات ایضائی و لشکرکشی های غارتگرانه خود به ترکمنصحرا غافل نبود. این امر در مارس سال 1920، مجدداً به قیام ترکمنها علیه این لشکر کشی ها منجر شد. مأموران دولت شوروی این قیام را اینگونه گزارش کرده اند:"هزار و سیصد تناز یمودان به رهبری حاجی بابا قیام کردند. حاجی بابا، با عسگریان مسلح، قیام یمودان علیه حکومت ایران را برانگیخت و هواداران بسیار پیرامون خود گرد آورد."(17) و اضافه گشته استکه:" نبردهای سرسختانه ای میان دسته های حاج بابا و قوای حکومت تهران رخ داد. یمودان در نزدیکی محلی چلقالار(در منطقه گنبد قابوس) در نبردی سخت دسته دولتی را که انگلیسی ها نیز در آن بودند در هم شکستند."(18)ر
طبق گزارش دیگر نیز:" قیام کنندگان در منطقه کموش دپه با قوای دولتی و ژاندارمری ها نبرد میکنند. پیروزی از آن قیامیون است."(19)ر
دولت ایران با کمک مستقیم انگلیسی ها و با توسل به نیرنگ و توطئه و تطمیع با قساوت تمام توانست تمامی این جنبشهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانه ملیتهای پرشمار ایران علیه اسارتگران داخلی و خارجی را در خون غرق بکند. اما شدت و حدت و رادیکالیزم موجود در این جنبشها نیز بنوبه خود باعث تغییر سیاست دولت انگلستان برای حفظ و پیشبرد منافع این امپراطوری در ایران گردید. زیرا، سیاست حمایت کامل از دولت فاسد مرکزی و شیوه سرکوبی مستقیم، منافع آنرا با بحران جدی همراه ساخته بود. نورمن، سفیر انگلیس در ایران، در تلگراف خود به لندن بخوبی وضعیت بحرانی دولت متبوع خود درایران و بخطر افتادن منافع استعماری آن را انعکاس داده است:" وضع سیاست انگلستان در ایران که مدت چند ماه بعد از امضاء قرار داد مساعد بنظر میرسید اکنون بسیار وخیم است. دولتی که قراداد را امضاء کرده محبوبیتش را بکللی از دست داد و نظر مردم نسبت به انگلستان نیز بطور کلی تغییر کرده است زیرا میگویند اگر ما از این دولت پشتیبانی نمیکردیم مدت ها پیش سقوط میکرد.ر
اکنون ما را طرفدار مستبدترین عوامل مملکت و حتی دمکراتهای ملی نیز که دوستان ما بوده اند و مشروطیت را مدیون ما هستند از ما روی گردان شده اند. کار بجائی رسیده است که در نظر مردم ما جانشین روسهای تزاری شده ایم."(20)ر
وی بدنبال آن در تلگراف،" خیلی، خیلی فوری"خود، در 29 اوت سال 1920 به دولت انگلستان توصیه میکند که:"... سرنوشت ایران و منافع انگلستان در این کشور بستگی به اقدامات عاجل نیروهای نظامی انگلستان دارد."ر
اما، این" اقدامات عاجل نیروهای نظامی" که در وحله اول متوجه جنبشهای رهائی بخش مردم ایران و حفظ حکومت وابسته بخود در اینکشور بوده است، نمیتوانست دیگر جوابگوی منافع انگلستان در ایران باشد. بنابراین یکسال بعد از این" اقدامات عاجل"، تصمیم به جدا ساختن حساب خود از حاکمیت ایران که دیگر مورد تنفر عمومی بود با تغییر آن به حاکمیتی کار آمدتر برای تأمین منافع استعماری خود در ایران کردند. سفیر انگلستان در استدلال روی گرداندن دولت خود از حاکمیتی که ده ها مورد حمایت انها بود، میگوید: " ایران بمدت یکماه استکه دولت ندارد. سپهدار نتوانسته است دولتی تشکیل بدهد که مورد قبول و تأئید شاه و دولت انگلیس باشد و تصور هم نمیرود که شخص دیگری بتواند دولتی تشکیل بدهد که طبق دستور شما حاضر باشد فوراً مجلس را تشکیل بدهد و قراداد ایران و انگلیس را بمجلس تقدیم دارد فقط یک رئیس الوزراء مرتجع و نیرومند که بتواند مخالفان را تهدید و ترغیب کند شاید قادر باشد بر خلاف مخالفت مردم مجلس را تشکیل بدهد. من شاه را تشویق کرده ام که یک چنین شخصی را بریاست دولت منصوب کند. ..."(21)ر
اگر تغییر دولت درایران، مقدمه ای برای تغییر کل حکومت قاجارها بود، منظور از" رئیس الوزراء مرتجع و نیرومند" نیز کسی جز، سید ضیاء که تحت حمایت نظامی شخصی مرتجع تر از خود رضاخان فرمانده واحد های قزاق قزوین بود، نبوده است. بدین ترتیب، طراحان تغییر دولت و بدنبال آن مجموعه حکومت در ایران، سناریوی خود را به اجرا گذاشتند و رضاخان بازیگر اصلی آن:" با دو هزار و پتنصد الی شش هزار نفر با هشت توپ صحرائی و هیجده مسلسل... از قزوین بطرف تهران حرکت کرده در تاریخ 21 فوریه کمی بعد از نیمه شب وارد پایتخت شدند..."(22) سفیر انگلیس در آندوره در ایران، می افزاید:" به پیشنهاد سید ضیاء الدین، شاه اعلامیه های صادر کرده و ابتکار کودتا را به خود نسبت داده است. شاه اعلام داشته است که برای خاتمه دادن به بحرانهای دائمی و تغییر مکرر دولتها و به بی عرصگی و بی تصمیمی، سید ضیاء را با اختیارات تام به مقام ریاست وزراء برگزیده است."(23) ر
وی در تلگرافی دیگر در 26 فوریه همانسال از روابط محرمانه خود با سید ضیاء یاد کرده و در متنی که" بسیار سری، محرمانه است می نویسد: سید سیاست خود را بطور محرمانه برایم چنین شرح داده است..."! اما این سیاست ضیاء چیزی نبود جزء :" معونان مقام ایالتی و ولایتی از کار برکنار شده و فرماندهان ژاندارمری بجانشینی آنان منصوب شده اند. ... وزارت عریض و طویل و پرخرج عدلیه منحل خواهد شد و بجای آن تشکیلات ساده تر مؤثرتری تأسیس خواهد شد."(24) ر
این سیاست معنایی جز فرا رسیدن دوران سیاه دیکتاتوری سنگین رضا خان به کارگردانی دولت انگلستان در ایران نداشت. سیاست کابینه سید ضیاء که در تاریخ ایران معروف به " کابینه سیاه" شده است، در عرصه ملی و حقوق اقلیتهای ملی نیز دیدگاه کاملاً روشن پان ایرانیستی و شوونیستی داشت. این سیاست را نیز سید ضیاء بدین گونه ترسیم کرده بود که: " نود و نه درصد اهالی ایران ملت واحدی دارند که زبان،
مذهب و فرهنگ مشترک دارند."(25)ر
البته این دیدگاه مشترک بسیاری از روشنفکران و دولتمردان ملتی بود که میرفت در آینده ای نزدک بر ایران حاکم گردد و آنها اکثریت اقلیتهای ملی را نیز بخشی از ملت فارس تلقی میکردند! ر
اولین اقدام رضاخان ، در مقام سردار سپه و یا وزیر جنگ کابینه سیاه سید ضیاء برای تحقق اهداف کودتا که جز از طریق سرکوبی تمام عیار،" نود ونه درصد اهالی ایران"، ممکن نبود، تغییر ساختار نظامی دولت و ایجاد ارتشی واحد بوده است. بدین معنا که تیپ قزاق، سپاه مرکزی سیستان و خراسان و تفنگداران جنوب ایران را منحل و در آغاز سال 1922، یک ارتش واحد 40 هزار نفری را تشکیل داد. ژاندارمری که پیش از آن، تابع وزارت امور داخله بوده در سپتامبر سال 1921 در اختیار رضاخان بعنوان وزیر جنگ گذارده شد و در ژانویه سال 1921 اسن عام "قشون" – ارتش – متداول گشت و سراسر کشور به شش حوزه نظامی تقسیم شد."(26)ر
بدین ترتیب، در اوایل سالهای بیست قرن بیستم، سرکوبی جنبشهای ملی، بویژهجنبش ملی ترکمنها که تا آن هنگام ایرانی ساختن اجباری آن به نتیجه ای نرسیده بود، کاملاً با تدارک براندازی دودمان قاجاریه و با مبارزه پشت پرده برای تسریع آن، مرتبط گردید. بنابراین آنهمه تدارک در بطن مجموعه ای متنوع از تغییر و تحولات جهانی، منطقه ای و داخلی درآندوره به کارگردانی و مشارکت مستقیم دولت انگلیس در همکاری با دولت آلمان، پی ریزی آغازی بود برای پایان تمامی جنبشهای ملی – دمکراتیک، بویژه جنبش مستمر و پر قدرت ترکمنها. مسلماً این همه تلاشهای ضد ملی علیه حقوق ملی ملتهای دیگر در آندوره و برای اقدامی تبهکارانه علیه آنها از طرف این نیروها، صرفاً برای رفع نگرانی آنها از اینکه در صورت " غالب" شدن قیام ترکمنها باز،" هان بساط و مناسبات سابق زندگی در شکل ساختار مبتنی بر روابط خویشاوندی و خونی"، برقرار خواهد شد، نبوده است!!؟
تورانلی-از هواداران کانون فرهنگی -سیاسی ادامه دارد.ر
ر
-------------------------------------------------------------
ر1- اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، شماره 285 – تلگراف نورمن سفیر انگلیس در تهران به لرد کرزن وزیر امور خارجه انگلستان – تهران 25 ژوئن 1920.ر
ر2- مخابرات استرآباد
ر3- بایگانی و. پ. ر، گنجینه مأموریت در ایران پرونده 12، ص 7 و 12
ر4- جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف
ر5- جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف
ر6- جنبش رهائی بخش ترکمنها، خ، آتایف
ر7- مخابرات استرآباد، ص629، ماه جنواری سال 1919مسیحی
ر8- مخابرات استرآباد، ص629، ماه جنواری سال 1919
ر9- مخابرات استرآباد، ص637 و 639،8 ماه مرج سال 1919
ر12،11،10- مخابرات استرآباد، ص724،748، ماه اگست سال 1920
ر15،14،13- مخابرات استرآباد، ص748،654،651، ماه اگست سال 1920 ر16- مخابرات استرآباد، ص 776، 18ماه سپتمبر سال 1921
ر17- بایگانی مرکزی دولتی ازبکستان، ص 23، پرونده 35
ر18- بایگانی مرکزی دولتی ازبکستان، ص 51، پرونده 35
ر19- بایگانی مرکزی دولتی ارتش سرخ، تاشکند، پرونده 237،901 ص 51،8
ر20- اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، 18 ژوئن 1920، شماره 428
ر21- تلگراف شماره 676نورمن سفیر انگلیس در تهران به لرد کرزن، تهران یازده فوریه سال 1921
ر22- از تلگراف شماره 671، نورمن در 25 فوریه سال 1921 به لندن
ر23- تلگراف شماره 683- نورمن، بتاریخ 25 فوریه 1921ر24- تلگراف شماره 685- نورمن، بتاریخ 26 فوریه 1921
ر25- دورا نوین در تاریخ ایران و انگلیسريال باکو، سال 1920، ص 15
ر26- پرسی سایکز، تاریخ ایران، لندن، 1930، جلد دوم، ص 547

Perşembe, Eylül 07, 2006

تحلیل علمی یا توهین ملی؟

قسمت دوم:ر

وضعیت اجتماعی – اقتصادی جامعه ترکمن در اوایل
سده بیستم میلادی
و انگیزه های اصلی قیام رهایی بخش ملی .ر

جامعه ترکمن در آستانه قرن بیستم، همانند هر جامعه پویا و ریشه دار در تمدن باستانی خود و با سابقه ای کهن در سازماندهی قدرت، در مرحله انباشت اولیه سرمایه، برای گذار به فراماسیون پیشرفته بشریت آستانه قرن بیستم قرار داشت. اقتصاد ترکمنها در آندوره بر خلاف استدلاعات بی پایه آقای مرادی، نه بر پایه، " شیوه خود کفایی اقتصادی دامداری – کشاورزی و بنوعی بر نظام اشتراکی استوار بوده"، بلکه بر پایه صدور مازاد تولیدات متنوع خود به خارج از آن استوار بوده است. در آندوره ترکمنها به دامپروری نه صرفاً برای رفع احتیاجات خود، بلکه در حد صادرات تولیدات دامی در کنار کشت و صدور غله و برنج، گیاهان صنعتی چون پنبه، خشخاش، کنجد و گیاهان داروئی، صمغ و ماهیگیری، کارهای موسمی، حمل و نقل زمینی و دریائی، تهیه دستی نمک و نفت خام و صدور آن، تولید ابزار آلات کشاورزی، زینت آلات، قالی و نمد، پرورش کرم ابریشم و تولید پارچه های کتانی و ابریشمی که بخش اعظم آن تا بازارهای اروپائی صادر میگردید و به بازرگانی بین امیر نشین ها و خان نشین های خیوه، بخارا و خوارزم، آستاراخان روسیه ئ دیگر بنادر فارس نشین کتاره دریای خزر، مشغول بوده اند. و . ب. بزسوف می نویسد:" ترکمنصحرای استر آباد کالاهای بسیاری داد و ستد میکند، قایقهای ترکمنها همواره در طول خلیج استرآباد و کناره دریا تا حود تنکابن آمد و شد میکنند." (1) در همین راستا، صنعت قایق سازی و ساخت کشتیهای بادبانی بزرگ تجاری از بالاترین رشد در میان ساکنان ساحلی دریای خزر برخوردار بوده است.
طبیعتاً ترکمنها، پابه پای رشد اقتصادی و اجتماعی و گسترش رابطه تجاری و فرهنگی با مناطق خارج از محدوده ارضی خود و یا از طریق بیگانگانیکه در سرزمین آنها رخنه کرده و یا در صدد تسلط بر آن بوده اند، میبایستی با مظاهر تمدن جدید و آخرین دستاوردهای تکنیکی – علمی آن دوران، آشنا بوده باشند که فاکتهای تاریخی چندی نیز دلالت بر این آشنایی و کاربرد آنها در بین ترکمنها در آندوره دارند. از جمله، احداث خطوط تلگراف، در سال ر 1903، بین گنبد کاووس و چاتلی و در شهرهای ساحلی مهم از لحاظ تجاری و نظامی ترکمنصحرا.ر
ایجاد اولین کارخانه پنبه در سال 1908، " در انتهای بازار نزدیکی دروازه آق قلعه به سمت شمالی کارخانه پنبه چهار نفر به شراکت بنا نموده اند".(2)ر
در همان سال باز از طرف مأمور انگلستان به لندن گزارش شده استکه: " در باب درست کردن ماشین پنبه به عرض رفته، ماشین دارای صاف کردن پنبه و تمیز کردن برنج و آرد و یخ مصنوعی برای ... نه روزه راه انداختند". (3)ر
باز، اولین اتوموبیل نیز به منطقه در سال 1913، " که از طرف چهار نفر از روسیه خریداری شده است" آورده میشود. در شهر آق قالا، روسها نیز اولین کارخانه آجرپزی را در ماه مه سال 1917، ایجاد میکنند که این امر بمعنای آغاز ایجاد خانه های آجری و پایان خانه های گلی و آلاچیق یا چوبی در مراکز یکجانشینی و گذار طبیعی از کوچ نشینی به تخته قاپوئی برای دامداران بوده است. وارد ساختن ساختمانهای چوبی پیش ساخته دو طبقه از طرف افراد مرفه در کمیش دپه و خوجا نپس، و برای ایجاد مدارس بسبک مدارس روسی و پوشیدن،" لباسهای فرنگی روسی و چکمه های بخارائی و ... " مدتها قبل از آن آغاز شده بود.ر
نباید از نظر بدور داشت که تمامی این دادو ستد های تجاری با کشورهای خارج و بهره برداری ترکمنها از دستاوردهای تکنیکی دوران خود، در شرایط حملات بی وقفه نظامی از طرف حکومتهای ایران و روسیه و اقدامات تفرقه افکنانه آنها در درون جامعه ترکمن صورت می پذیرفت. مسلماً در صورت وجود شرایطی پر ثبات و امن تر، این رشد و دستیابی به تکنیک معاصر، میتوانست از پویائی و شتاب بیشتر نسبت به سایر مناطق ایران باشد و جامعه ترکمن میتوانست سیمای دیگری بخود بگیرد.ر
مسلماً هر ملتی در جهان، ارزشهای اخلاقی و حقوقی خود را بصورت عرف و عادات و رسم و رسوم غیر مدون اما لازم الاجرا برای تمامی افراد آن ملت را حتی در شرایط عدم وجود دولت خاص خود، دارا میباشد. جامعه ترکمن که تجارب تاریخی بزرگی در تنظیم و تدوین و اجرای قوانین امپراطورها و دولتهای خود در آسیای مرکزی، فلات ایران و بین النهرین را دارا بوده است، در تنظیم و اجرای این عرف و عادات حقوقی خود در شرایطی که توانایی ایجاد دولت خاص خود، از آن سلب شده بود، مشکلی نداشت. این عرف و عادات حقوقی و جزائی که وجوه عرفی آن بدلیل ضعف تاریخی مذهب در میان مردم ترکمن، پر رنگتر و بارزتر از وجه شرعی آن بوده است، از طرف مجمع ای از قضات به اجرا گذاشته میشد.ر
این قضات که از طرف معتمدین و ریش سفیدان هر طایفه و یا یک منطقه خاص انتخاب میشدند، جهت اجرای مستقلانه تصامیم و احکام صادر شده خود، وسایل و ارگانهای ویژه ای را در اختیار داشتند. در آثار بجای مانده از آن دوران مثلاً گفته شده استکه: " تمام قضات جعفربائی چادر مخصوصی در اردو دارند. سئوال و جواب می نمایند ... " (4)ر
یعنی فرماندهان نظامی و نیروهای نظامی در مقابل این قضات مسئول و جوابگو بوده اند؛ و یا: " قضات جعفربائی صد سوار انتخاب نموده برای جمع آوری جو، گندم خودشان قراولی نمایند. ...(5) در اصل نهاد و " مجمع قضات"، شکل خود ویژه ای از قدرت اجرای و شکلی از نهاد قانونگذاری بوده که تنها در مقابل شورای ریش سفیدان جوابگو بوده و این شورا حق عزل و یا ابقای آنها در این مجمع را در اختیار داشت. اما، حق تعیین خان، بعنوان نماینده سیاسی هر طایفه و همچنین رهبران نظامی از میان جنگجویان و یا با فراست ترین افراد، تحت عنوان "سردار"، به انتخاب اعضای هر طایفه و یا مجموعه طوایف صورت میگرفت که وجود ضرب المثلها و حکایات فراوان در میان مردم تا به امروز در این مورد، دلالت مستقیمی بر وجود چنین سیستمی در جامعه ترکمن دارند.ر
"بای"، بمعنای ثروتمند، متمول و مرفه با مفهوم "خان"، کاملاً متفاوت بوده و هر "بائی" نه خان بوده و هر خانی نیز لزوماً، "بای" بوده است. البته لقب خان و یا خان تراشی، از طرف دولت مرکزی ایران نیز به بعضی از عوامل خود در میان ملت ترکمن و بویژه به متمولین متمایل به دولت داده میشد که در میان مردم هیچگونه نفوذی نداشته و بعنوان" دولت خان" شناخته شده و معمولاً نیز با تنفر و نفرت عمومی مواجه میشدند!ر
امریکه، عملکرد چنین سیستمی و سازماندهی اجتماعی، قضائی، حقوقی و جزائی را تسهیل میکرد، همگونی جامعه ترکمن از لحاظ ترکیب یکدست ملی آن، بر خلاف مثلاً خراسان چند ملیتی بوده است. جامعه ترکمن را در ترکمنحرا اساساً، طوایف ترکمن یمود، تکه، سالیر و سارئیک در آن دوره تشکیل میداد که با کسب استقلال گوک لن ها، یکی دیگر از طوایف ترکمن بعنوان یکی از جنگاورترین و بزرگترین طوایف آن در اواخر قرن نوزده میلادی از خان نشین بجنورد، این طایفه نیز ضمیمه مجموعه ملی خود گردید و از سیستم ارباب – رعیتی تحمیلی بخود تحت سلطه خوانین بجنورد به سیستم اجتماعی – اقتصادی ترکمنها بازگشت.ر
اما، علیرغم تمامی تلاشهای رهبران، معتمدین و ریش سفیدان ترکمن برای برخورداری ملت ترکمن از یک جامعه پویا، مولد و باثبات و با گردش سرمایه تجاری در امنیت کامل و در ارتباط بازرگانی با سرزمینهای دور و نزدیک، دشمن شمالی یعنی روسیه تزاری و دشمن جنوبی آن، حکومت مرکزی ایران، نه تنها از شناسایی استقلال سرزمین ترکمنها خودداری می ورزند، بلکه سعی در پیش گرفتن در اشغال آن از یکدیگر داشته و مایل نبودند، ثبات و امنیت در این سرزمین برقرار گردد. ایندو دولت بالاخره بعد از سالها رقابت استعماری با انعقاد مقاوله نامه هایی غیر قانونی برای تقسیم سرزمین ترکمن بین خود به توافق رسیدند و طبق قراردادهایی در سالهای 1871،1881،1886 میلادی، سرزمین ترکمنها را تقسیم کردند.ر
بدنبال عقد این مقاوله نامه ها، دولت تیران و روسیه برای ضمیمه ساختن سهمیه استعماری خود از این تقسیم غیر قانونی، حملات تجاوزکارانه خود را در هر دو سوی این مرزهای قراردادی شدت دادند. دولت مرکزی ایران، به اقدامات خود برای تسخیر تمامی سرزمین ترکمن در طول سده های گذشته، افزود و لشکر کشی های متعددی برای تحقق این هدف خود و نفی حاکمیت ملی ملت ترکمن بر ترکمنستان جنوبی را انجام داد. نمونه های آن،" اردوکشی پانزده هزار نفره خراسان، رضوت الدوله در ژوئن سال 1888 به ترکمنصحرا و یا، لشکر کشی فرمانروای استرآباد، علی الدوله در سال 1904" میباشد. (6) اما، بقول م. سنجابی، " ترکمنها خودمختارند. آنها حکومت ایران را اصلاً به رسمیت نمیشناسند و از پرداخت مالیاتها و خراجها خودداری میکنند." (7)ر
اسناد تاریخی چندی حکایت از آن دارند که در ترکمنصحرا، گردآوری مالیات و باج دولتی و دیگر خراجها از طرف دولتی بیگانه در آندوره، همیشه تؤام با عنف و خشونت ماموران مالیاتی بوده و اغلب منجر به فراخواندن ارتش به این منطقه میشده و اردو کشی های سرکوبگرانه به ترکمنصحرا از قدمتی تاریخی برخوردار بوده است. تا جائیکه روزنامه شفق خاور، چاپ قفقاز در این باره نوشته بود که: " اردوکشی های خونبار حکومت ایران علیه ترکمنها، این خلق کوچک را اگر به نابودی به انقراض کامل ... تهدید میکرد." (8)ر
با این وجود،" تا آغاز سالهای بیست سده بیستم، بر پایه رسوم جا افتاده همه طوایف ترکمن کرانه های کرگان رود قاطعانه از استقلال کامل در اداره امور داخلی خود برخوردار بودند" (9)ر
بنابراین تلاشهای دولت مرکزی ایران، برای ایرانی ساختن اجباری ترکمنها و سلب استقلال داخلی آنها تا دهه دوم قرن بیستم میلادی مثمر ثمر واقع نگردید و تمامی تلاشهای استعماری و سبعانه آن با مقاومت نیرومند و یکپارچه ملت ترکمن ناکام ماند. اما، عاملی که مناسبترین فرصت را برای تحقق اهداف استعمارگرانه و اشغالگرانه دولت ایران را فراهم آورد، عامل روسها بود که با تحلیل بردن قدرت دفاعی و توان مالی ترکمنها، طی چند سال جنگ تجاوزکارانه با آنها برای دولت مرکزی ایران فراهم ساخت.ر

روسها در ترکمنستان جنوبی

روسها که بدنبال اشغال قئزیل سوو و با تغییر نام آن به کراسنی ودسک، در سال 1864 میلادی، بعنوان بزرگترین بندر شرقی دریای خزر و با قتل و عام بیش از 40 هزار نفر از مردم ترکمن در گؤک دپه در سال 1880 و دست اندازی و اشغال نواحی تجن و مرغاب و ماری، قسمت شمالی سرزمین ترکمن را تا آنموقعه کاملاً اشغال و به امپراطوری خود ضمیمه کرده بود، " طبق قرارداد سال 1907، ترکمنصحرا را منطقه نفوذ خود میدانستند"! (10)ر
بازرگانان روسی طبق این "قرارداد"، در گوشه و کنار ترکمنصحرا و بویژه در شهر استرآباد اقامت ودر بنادر ترکمنصحرا بهمراه بازرگانان ایرانی و ترکمن تردد داشتند. بنابراین، " وقتیکه در سال 1911 دولتین انگلیس و روسیه تزاری بر سر تقسیم ایران به توافق رسیدند و روسیه با واردکردن نیرو جنبش مشروطه را سرکوب کرده، دولت روسیه تزاری در سال 1912 ترکمنستان جنوبی را نیز به اشغال کامل خود درآورد."(11)ر
نیروهای روسی با استقرار در پایگاههای نظامی در،" استرآباد و گنبد کاووس و قراسو و چاتلی و مراوه تپه و مشهد سر (بابله)" (12) و در آشئرآدا و بندرگز، دست اندازی بر تمامی ترکمنستان جنوبی و ایجاد کولونیهای روس نشین را آغاز نمودند.ر
دولت مرکزی ایران که تا آنموقعه ادعای مالکیت بر سرزمین ترکمنها را داشت، در مقابل این اقدام دولت روسیه تزاری، هیچگونه واکنشی از خود نشان نداد، بلکه این امر را بعنوان موهبتی برای تضعیف دشمن دیرینه خود، ترکمنها تلقی میکرد. اما، ملت ترکمن با این تجاوز آشکار به سرزمین خود که تا آنموقعه با چنگ و دندان آنرا در مقابل تجاوزات حکومت مرکزی ایران حفظ کرده بود، به مقابله با دشمن نیرومندی چون حکومت تزاری به نبردی نابرابرانه و قهرمانانه برخاست و مانع از استقرار کولونی های روس نشین و استقرار واحدهای نظامی آن در منطقه گردید.ر
اما، بنابه ضرب المثل ترکمنی: " بلا گلسه یکه گلمئز"، بر تراژدی تجاوزات حکومت روسیه تزاری بر ترکمنصحرا، تراژدی بحران و رکود اقتصادی ناشی از آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، تؤام با خسکسالی و قحطی نیز افزوده گردید.ر
با آغاز جنگ جهانی اول، کشاورزی و دامپروری ترکمنصحرا وارد بحران جدی شد. زیرا، صدور کالاهای کشاورزی و فراورده های دامی و دیگر گیاهان صنعتی به خارج از منطقه قطع گردید و به تهیدستی بی اندازه اهالی منطقه منجر شد. فاجعه خشکسالی که مقارن با این بحران اقتصادی خود را نمایان ساخته بود، کشت آبی را در منطقه متوقف ساخت و مردم اجباراً به کشت دیم روی آوردند و این امر نیز موجب تغییر ساختار کشاورزی منطقه و از هم پاشیدن آنرا فراهم آورد.ر
وضعیت اسفبار کشاورزی منطقه، حتی در این گزارش کنسول روسیه در استرآباد به وزارت امور خارجه آن کشور بخوبی مشهود است:" وضع دهقانان ترکمن بسیار دشوار است، او را تنها کار بیوقفه و بیشترین کاهش نیازهای حیاتی خویش، از مرگ بر اثر گرسنگی نجات میدهد:" (13)ر
اما، این تراژدیهای اقتصادی و طبیعی، نه تنها خللی در اراده و تصمیم ترکمنها برای بیرون راندن اشغالگران روسی از سرزمین خود وارد نیاورد، بلکه آنها عزم خود را جزم کردند که حتی در سختترین شرایط نیز از استقلال و حیثیت ملی خود دفاع نمایند که این امر میتواند به تنهایی حاوی تجارب و درسهایی گرانبها برای نسل امروز مبارزین ترکمن باشد!ر
مأمور انگلیس در استرآبد در آن موقعه در مورد تدارکات ترکمنها علیه اشغالگران روسی، گزارش میدهد که:" چند روز است ترکمانها تفنگ زیادی می خرند.قیمت تفنگ ورندل پنجاه تومان رسیده است. سبب خریدن تفنگ طرفیت با روسها شده است."(14) باز همین مأمور در مورد رذالت و پستی دولت مرکزی ایران در چنین شرایطی در مورد ترکمنها، چنین گزارش میدهد: " دولت ایران صحرای وسیع یموت ... به دولت روس واگذار نموده و خیال دارند ( روسها) مالیاتی برای ( از ) تراکمه جمع بندی نمایند.(15)
اما، تأمین اتحاد تامی آحاد ملت ترکمن برای برپائی قیامی ملی و فراگیر، برای رهبری ترکمنها علیه روسها بویژه در شرایط فروپاشی اقتصاد منطقه و تضیف توان مالی قیام کنندگان، امر سهل و ساده ای نبود. بویژه آنکه منافع بسیاری از بازرگانان و متمولین بزرگترین طایفه یموت، یعنی جعفربائیها، مستقیماً وابسته به دادو ستد و معاملات تجاری با روسیه شده بود. در مقابل عدم تبعیت و همراهی این بخش از بازرگانان با قیام کنندگان، رهبری قیام مجبور به اتخاذ تدابیری سخت چون تحریم کالاهای آنها و حتی تهدید آنها شدند و در بعضی مواقع دست به عملی ساختن این تدابیر خود زدند. البته وجود اختلاف نظر و بیان تفاوتها در دیدگاهها و سیاست ها و تاکتیکها و بروز تضادهای صنفی و یا طبقاتی، از وجوه بارز و طبیعی هر جامعه زنده و پویا و آزاد، بویژه در جوامع ایکه در استانه اقدامی ملی، چون جامعه ترکمن در آندوره قرار گرفته اند، میباشد. بنابراین موقعیکه آقای مرادی، این اختلافات را بدون توجه به سطح رشد جنبش و سطح مطالبات جامعه، در حد، " مشاجرات بی پایان ایلی – طایفه ای " تنزل میدهند، تنها بیان ذهنیت منفی و پیشداوریهای ایشان نسبت به جامعه ترکمن میتواند باشد!ر
در این رابطه سند زیر گویای این وضعیت و بیان بروز تضادهای طبقاتی در جامعه آنروزی ترکمن است:"چون طایفه جعفربای به ملاحظه روسها با تراکمه یاغی( انگلیسی ها، ایرانی ها، جنبش های رهائی بخش را تماماً یاغیگری و شرارت قلمداد میکردند!)، لذا قضات یمود اجازه داده اند که اموال جعفربائی حلال است، شوخ بای ترکمان که تبعه روس است به شهر آمده خدمت قونسول شرحی از شرارت ترکمه چاروا شکایت میکنند. هشتاد قزاق با یک عراده توپ و مسلسل به کمک می فرستند که ورود قشون روس شلیک تفنگ شده یک نفر صاحب منصب روس به قتل رسیده تا صبح جنگ دوام داشته، مجدداً یک عده افراد از شهر به کمک می فرستند تاکنون می مانند."(16)ر
سند دیگری نیز حکایت از تحقق تلاشهای رهبران ترکمنها برای آشتی ملی و تأمین اتحاد ترکمنها علیه قوای اشغالگر روس در آندوره دارد:" روز چهاره ماه نوامبر طایفه جعفربائی از دولت روس چشم پوشیده ... اول گچیلان روس که چندی بر اراضی سویجوال موروثی تراکمه لجاجت داشته و تصرف کرده بود و در خوجه نفس منزل داشت ... بقتل رسانیده و ... (17) این امر نشان میدهد که بورژوازی نوپای تجاری و ملی ترکمن تا آندوره نه تنها بعنوان یک طبقه مستقل با منافع معین و مشخص خود شکل گرفته بود، بلکه توانایی چشم پوشی از منافع صنفی – طبقاتی خود بنفع منافع عمومی و جنبش ملی ملت خود را کاملاً و آگاهانه دارا بوده است. بنابراین برخلاف یاوه گوئیهای مرادیها، "روند جایگزینی ناسیونالیسم فراگیر ملی بجای ناسیونالیسم فرقه ای محدود"، نه نتیجه برقراری سلطه خونین رضاخان بر ترکمنصحرا، " با تغییر و تثبیت و برقراری نرمهای جدیدی از شیوه زیست و تفکر و اعتقاد در میان ترکمنها"، بلکه این امر ریشه در ملزومات رشد بالای اجتماعی- اقتصادی در سالها قبل از ورود رضاخان به منطقه و برقراری ستم ملی بر این سرزمین داشته و از ارزشهای دیرپای این جامعه بوده است!ر
درچنین فضایی بود که جنبش و قیام ملی ملت ترکمن، اینبار علیه اشغالگران تزاری نه برای، " حراست از منافع ایلی – طایفه ای مشخص افراد"، بلکه بصورت جنبش فراگیر چهت دفاع از حاکمیت ملی و حراست از موجودیت و استقلال ملی خود آغاز گردید. واکنش روسها، نسبت به این قیام که اوج آن در سال 1916 میلادی و ویژگی آن همزمانی این قیام در هر دوسوی سرزمین تقسم شده ترکمنها بوده است، سریع و بیرحمانه بود. در چهارم اکتبر همان سال، کورپاتکین، والی ترکستان طی تلگرافی مفصل به وزیر جنگ روسیه اطلاع داد که:" برای سرکوبی یمودان منطقه اترک و گرگان رود... سرهنگان گابایف، استرژالگونسکی و درفلدن را تعیین کرده که چند هزار سرنیزه و شمشیر با چهارده توپ و مسلسل دارند و فرماندهی مشترک بعهده سرتیپ والکوونیکوف گذاشته شد".ر
(18)
اما این قیام منسجم تر و پرقدرتر از آن بود که والی ترکستان فکر میکرد. در این رابطه، رئیس پست استرآباد به اداره رئیس پلیس روسیه در پنجم اکتبر سال 1916، اطلاع میدهد که:" جعفربائی ها و بخشی از روستای کدخدا مرگن و امان، در حمله شرکت جسته اند". بنظر وی شمار قیام کنندگان که بخوبی مسلح بودند، به 6000 نفر سر میزد و آنها، روستاهای روسیه( منظور کولونی نشینهای روسی در ترکمنصحرا) و ارتباط پستی گنبد – چاتلی – چی کیش لر را بطور جدی تهدید میکنند".(19)ر
این نگرانی برای مقامات روسی، جدی و عینی بود. زیرا،" قیام کنندگان در اکتبر و نوامبر سال 1916، شکستهای پیاپی بر قوای تزاری وارد آوردند و در دسامبر روسها ناگزیر شدند که گروه بزرگی ابتدا شامل 8 هزار نفر را به ترکمنصحرا اعزام نمایند و بعداً شمار قوای اعزامی را به پانزده هزار نفر رسانیدند. ژنرال مادریتف والی ایالت سیر دریا به رهبری آن گماشته شد."ر
ژنرال کورپاتکین، والی ترکستان که هدایت جنگ علیه ترکمنستان جنوبی را بر عهده داشت، در مورد استراتزی نظامی خود در 26 دسامبر سال 1916، در تلگرافی به پترزبورگ اعلام میدارد:"ژنرال مادریتف در 14 دسامبر به اجرای نقشه طرح ریزی شده حمله سراسری از سوی چکیشلر، استرآباد و گنبد به توده اصلی یمودان پرداخت که در دره گرگان رود میان آق قلعه و سنگیر صحت واقع اند."(20)ر
ژنرال مادریتف با آن لشکر عظیم و تا بن دندان مسلح خود، جهت سرکوبی ترکمنها، به کثیف ترین و جنایتکارانه ترین شیوه های غیر انسانی توسل جست که ما در ذیل تنها به ذکر دو نمونه ازاسناد بجای مانده در مورد این تبهکاری بسنده میکنیم :ر
" ژنرال مادریتف نه تنها با مردان و کودکان خردسال هم می جنگید و به سربازان خود اجازه میداد که دار و ندار مردم را تاراج و نابود کنند ... در زمان عملیات جنگی، وی بیش از پنج هزار اسب نژاد اصیل، صد هزار گوسفند و دامهای دیگر، قالی، نمد، نقره و غیره از یمودان غصب کرد ... خود مادریتف 64 پود نقره و 82 پود قالیهای یمود را به یغما برد." (21)ر
و یا " روسها در صحرا هر کس را دیده به قتل رسانیدند ... به عرض رفته بود روسها متعاقب تراکمه یاغی رفته، در کتیک چای سه شب و سه روز نزاع سختی واقع شده ... به موجب تلگرافی خبر رسیده از بس نعش تراکمه ریخته بیابان عفن شده." (22)ر
در این میان در ایران، تنها دولت مرکزی آن نبود که از سرکوبی تمام عیار ملت ترکمن از طرف نیروهای روسیه تزاری، حمایت و پشتیبانی میکرد، بلکه متاسفانه بخشی از مردم غیر بومی منطقه نیز شادمان از سرکوب شدن مالکان اصلی این سرزمین و بدون ابراز حداقل همدردی با این ملت، در تاراج و غارت اموال ترکمنها، با نظامیان و اشغالگران روسی به رقابت برخاسته ودر بعضی مواقع بر سر تقسیم این غنائم با آنها اختلاف پیدا کرده بودند! بعنوان مثال : " اهالی کتول اموال تراکمه داز و دویچی را آنچه غارت کرده بودند به امر قومسول سه نفر گماشته حکومت به کتول رفته آنچه اموال غارت شده است جمع نموده به قونسولخانه بیاورند." (23)ر
اما، چون آقای مرادی، با این فاکتهای تاریخی نه آشنایی دارد و نه اهمیتی برای آن قائل است. برای وی که همیشه با ملت ترکمن بیگانه بوده است، برای جدا کردن قطعی حساب خود با این ملت، مهم وارد ساختن افترا آنهم بسادگی و بدون ارائه هیچگونه اسناد و مدارکی و یا آوردن نمونه ای به آن است. مثلاً، اگر فاکت تاریخی بالا حکایت از " غالبیت روحیه" ترکمن ستیزی در حکومت مرکزی و در میان بخشی از ساکنان غیر بومی منطقه دارد، اما وی آنرا بصورت کاملاً وارونه ای به ترکمنها نسبت داده و می نویسد: " ... غالبیت روحیه بیگانه ستیزی نسبت به غیر ترکمنها ( مشخصاً فارسها) از مختصات بارز افکار موجود در میان ترکمنهای آندوره بوده است"!!ر
اما، با شکست نظامی قیام کنندگان از اشغالگران روسی، مبارزه آنها وارد عرصه ی دیگر، یعنی عرصه حقوقی و سیاسی شد. بدین معنا که با توجه و به تغییر و تحولات درونی روسیه تزاری که منجر به برکناری نیکلای دوم از حکومت و جانشینی حکومت موقت کرنسکی در فوریه سال 1917 ، نمایندگان حقوقی ترکمنها در مجامع حقوقی روسیه و در مقابل کابینه جدید این کشور، خواهان قطع تجاوزات اینکشور بر ترکمنستان جنوبی و مجازات عاملین جنایت روسیه در این منطقه خارج از مرزهای اینکشور و پرداخت غرامت برای خسارت بی حد و حصر وارده به ملت خود گردیدند.ر
هر چند که در این مورد نیز آقای مرادی با نا آگاهی مطلق از تاریخ ملتی که کمر به تخطئه مبارزات تاریخی آن بسته است، با کوته فکری خاص خود معتقد به عدم آشنایی ترکمنها با موازین حقوقی دوران خود بوده و با نظریه ای نادرست و توهین آمیز برای عقب مانده جلوه دادن این ملت در این عرصه نیز معتقد اند که: " در چارچوب چنین ساختاری و اعتقادی، مجموعه مسایل و مشکلات به طایفه از اختلافات درونی گرفته تا مشاجره با همسایگان از طریق مشارکت شورای ریش سفیدان و رئیس طایفه حل و فصل میگردد"! که گویا این شیوه حل مسایل نیز همان شیوه ای است که در میان، " خلقهای ترک زبان و مغولها و سرخپوستها رایج بوده"، است! آیا در آندوره سیستم قضایی امروزی، بغیر از ژاپن و روسیه، آنهم در شکل ابتدائی خود، در آسیا و آمریکای لاتین و قاره آفریقا و در میان تعداد زیادی از کشورهای جهان وجود داشت و یا تنها ترکمنها در جهان فاقد آن بوده اند؟
بهر حال، در این رابطه در این سند آمده استکه:" از قرار مذکور دو نفر ترکمان از طرف یموت وکالتاً دو کردر خسارت خود در پطروگراد رفته از دست جنرال ماگرید شکایت نمایند. تا چه شود." (24)ر
با مساعی و تبحر حقوقی وکلای ترکمن در پطر.گراد، دعوی ترکمنها علیه روسیه تزاری به کرسی می نشیند و دولت موقت مجبور به پرداخت غرامت جنگی و مجازات مسببین این جنایت به ترکمنها میشود. در این مورد نیز گفته میشود که: " بیستم آپریل کمیته ای از طرف ملت مشروطه روس به آق قلعه وارد گردید. لاوروف کمیسر سابق را در صحرای یموت دستگیر نموده، نشان او را برداشته، نود هزار منات با هفت پوط و نیم پول سفید که معادل دوهزار و سیصد و سی و سه تومان است از او گرفته تحت الحفظ به روسیه فرستادند و مشغول تفتیش امورات و خسارات تراکمه می باشند که روسای قشون روس چقدر خسارت وارد کرده اند." (25)ر
اما، با انقلاب بلشویکها در روسیه، سیاست روسیه تزاری مجدداً در ترکمنستان جنوبی احیاء گردید. کمیسرها و افراد کنسولگری روسیه تزاری، مجدداً به ترکمنصحرا اعزام ودر پست های سابق خود ابقاء شدند: " لاورف کمیسر سابق و رئیس کمیسیون روس، سیصد نفر از بلشویکها با پراخوت به قراسو آمده به ابوالفتح خان رئیس ژاندارمری ... می نمایند تفنگها با فشنگ که تراکمه از کمیسیون گنبد کابوس چاپیده اند یا بگیرند یا خودمان طایفه جعفربائی را " بمبارد" خواهیم کرد. ابوالفتح خان با تلفون جواب داده که شما صبر کنید می فرستم". (26)ر
دولت جدید بلشویکها، غرامت جنگی توافق شده در پطرزبورگ بین وکلای ترکمن و دولت موقت کرنسکی را بجای پرداخت مستقیم آن به طرف برنده دعوی، یعنی به ترکمنها، به حاکم استرآباد، سردار رفیع، پرداختند که وی نیز تمامی این مبلغ را برای خود برداشت! اما مبارزین ترکمن این حاکم را بدون مجازات نگذاشتند. در این باره گفته شده استکه: " ... سردار رفیع را با یازده سوار ملازم خلع سلاح و تماماً را لخت کرده، اسب و تفنگها را گرفته معادل چهار صد تومان وجه نقد و ساعت طلا و " مدایون" سردار را گرفته پیاده به قراسو میروند ... ترکمانها پیغام داد اند اولا سردار رفیع دویست راس مال جعفربائی را به سرقت برده و پانزده هزار تومان اموال غارت شده ما را از قشون روسی گرفته دیناری مسترد نکرده است." (27)ر
متاسفانه در آندوره، علیرغم تلاشهای فوق انسانی مدافعین سرزمین ترکمن و با وجود فداکاریهای بی حد و حصر آنها برای حفظ استقلال خود، دیگر نه اوضاع سیاسی منطقه و جهان و نه اوضاع اقتصادی حتی طبیعی، بنفع ترکمنها سیر میکرد.ر
در بیست و یکم ماه جون 1917، از طرف مامور انگلستان در استرآباد، خبر از " ناخوشی محرقه و مطبقه در استرآباد، موسوم است به " قرا خستگی"، (طاعون) در شهر و صحرای یموت چندی است شیوع دارد. اکثر هم تلف میشوند."(28)ر
داده میشود. وی که از شیوع "مرض کلرا "، یعنی وبا نیز خبر میدهد، اضافه می نماید که روسها، " مجدداً برای رفت و آمد تراکمه کموش تپه و حسنقلی، ساکن چکشلر که آب شیرین ندارند باید از خوجه نفس برای آنها با لتکا آب ببرند، قدغن شده و قراول گذارده پراخوت پست قدغن شده سه هفته توقیف است."(29)ر
بدین ترتیب، بر جنایات و غارتهای بیشمار ارتش روسیه تزاری، محاصره اقتصادی منطقه از طرف بلشویکها، انتشار بیماری واگیردار، قحطی و خشکسالی نیز بر این مجموعه فلاکت افزوده میگردد. دولت مرکزی ایران و دستگاه اداری ولایت استرآباد، نه تنها هیچ کمک و یا همدردی به ترکمنها در آن شرایط نکردند، بلکه فرو رفتن هر چه بیشتر این ملت در بلایای طبیعی و بحرانهای اقتصادی را برای اجرای برنامه های آینده خود در منطقه مفید میپنداشتند. سند بجای مانده از مامور انگلستان در مورد این وضعیت در منطقه و نحوه برخورد آنها به این فجایع انسانی، شرح حال همگی آنها میباشد: " تراکمه طایفه داز که از گرسنگی و فقارت سلف کنجد را می خورند ... بی اندازه به طایفه یموت سخت میگذرد. اکثر که مواشی ندارند، برخی که زراعت جو و گندم داشتند امسال عمل نیامده، ابداً اسم و رسمی از غله نیست" (30) ؛ و به شیوه ای غیر انسانی و عاری از هر گونه همدردی وی توصیه میکند که : " که با این گرسنگی که حالیه گوشت اسب و شتر را می خورند، اگر فراغت برای مجازات حاصل نمایند، شرارت و اذیت کاملی خواهند نمود"! (31)ر
اما بمصداق ضرب المثل : " غورت آچلیغنی، اِته بئلدرمئز"، ترکمنها نه دست خود را بسوی روسها و نه بسوی حکومت ایران دراز کردند. قضات ترکمن سیاستی دیگر اندیشیدند که به یک نمونه آن در سند زیر اشاره شده است : " هیجدهم ماه آپریل خبر رسید چند نفر ترکمان جعفربائی که به جنگلی خدمت آقای میرزا کوچک خان رفته بودند دستور العملی به آنها داده، پنج هزار پوط برنج ترکمانها خریداری کرده به اتفاق نمایندگان جنگل وارد کموش تپه شده اند." (32)ر
----------------------------------------------------------
ر1- جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران، خ. آتایف، ص 19
ر2- مخابرات استرآباد، ص.781
ر3- مخابرات استرآباد
ر4- مخابرات استرآباد سال 1909، ص 122
ر5- مخابرات استرآباد سال 1909، ص 135
ر6- ل.ک.آرتامانف، ایران بمثابه دشمن ما در ماوراء قفقاز، تفلیس، 1889، ص37
ر7- ترکمن شناسی.م.سنجابی، ال 1828، شماره 7-8، ص 89
ر8- شفق خاور، سال 1922، سیزدهم اوت
ر9- منطقه استرآباد- بسطام ایران، ک. بندریف، ص 159
ر10- ترکمنستان ایران، ارگان کانون فرهنگی – سیاسی، شماره 30ص 3
ر11- مخابرات استرآباد، ص 8
ر12- مخابرات استرآباد، سال 1914، ص 409
ر13- "ایران شمالی". گزارش کنسولی، ص 29
ر14- مخابرات استرآباد، ص 502
ر15- مخابرات استرآباد، آپرل- 1916،ص 493
ر16- 17 مخابرات استرآباد، بیستم نوامبر 1916
ر18- آغازجنبش انقلابی سالهای 1917-1908 ترکمنستان، مجموعه اسناد. مسکو، عشق آباد، سال 1946،صفحات 119-118
ر19- ترکمنان و انقلاب،" ترکمن شناسی"، عشق آباد، سال 1927، شماره یک، ص 15
ر20- جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران(قیام سالهای 1925-1917).خ آتایف،ص37
ر21- قاراش اوغلی یمود، ترکمنان و انقلاب، ص15
ر22- ترکمنان و انقلاب، قاراش اوغلی یمود
ر23- مخابرات استر آباد، بیستم نوامبر 1916 و بیست و دوم جنواری 1917، صفحات 513 – 527
ر24- مخابرات استرآباد، 22 جنواری سال 1917، صفحه 527
ر25- مخابرات استرآباد، 19 آپریل، سال 1917، ص 529
ر26- مخابرات استرآباد، ص 539
ر27- مخابرات استرآباد، ما مه سال 1918، ص 539
ر28- مخابرات استرآباد، 15 آپریل 1918، ص 592
ر29- مخابرات استرآباد،ص 548
ر30- همان منبع، ص552
ر31- 32- مخابرات استرآباد، 26 ماه سپتمبر 1917، صفحات 556 و 566