Perşembe, Eylül 07, 2006

تحلیل علمی یا توهین ملی؟

قسمت دوم:ر

وضعیت اجتماعی – اقتصادی جامعه ترکمن در اوایل
سده بیستم میلادی
و انگیزه های اصلی قیام رهایی بخش ملی .ر

جامعه ترکمن در آستانه قرن بیستم، همانند هر جامعه پویا و ریشه دار در تمدن باستانی خود و با سابقه ای کهن در سازماندهی قدرت، در مرحله انباشت اولیه سرمایه، برای گذار به فراماسیون پیشرفته بشریت آستانه قرن بیستم قرار داشت. اقتصاد ترکمنها در آندوره بر خلاف استدلاعات بی پایه آقای مرادی، نه بر پایه، " شیوه خود کفایی اقتصادی دامداری – کشاورزی و بنوعی بر نظام اشتراکی استوار بوده"، بلکه بر پایه صدور مازاد تولیدات متنوع خود به خارج از آن استوار بوده است. در آندوره ترکمنها به دامپروری نه صرفاً برای رفع احتیاجات خود، بلکه در حد صادرات تولیدات دامی در کنار کشت و صدور غله و برنج، گیاهان صنعتی چون پنبه، خشخاش، کنجد و گیاهان داروئی، صمغ و ماهیگیری، کارهای موسمی، حمل و نقل زمینی و دریائی، تهیه دستی نمک و نفت خام و صدور آن، تولید ابزار آلات کشاورزی، زینت آلات، قالی و نمد، پرورش کرم ابریشم و تولید پارچه های کتانی و ابریشمی که بخش اعظم آن تا بازارهای اروپائی صادر میگردید و به بازرگانی بین امیر نشین ها و خان نشین های خیوه، بخارا و خوارزم، آستاراخان روسیه ئ دیگر بنادر فارس نشین کتاره دریای خزر، مشغول بوده اند. و . ب. بزسوف می نویسد:" ترکمنصحرای استر آباد کالاهای بسیاری داد و ستد میکند، قایقهای ترکمنها همواره در طول خلیج استرآباد و کناره دریا تا حود تنکابن آمد و شد میکنند." (1) در همین راستا، صنعت قایق سازی و ساخت کشتیهای بادبانی بزرگ تجاری از بالاترین رشد در میان ساکنان ساحلی دریای خزر برخوردار بوده است.
طبیعتاً ترکمنها، پابه پای رشد اقتصادی و اجتماعی و گسترش رابطه تجاری و فرهنگی با مناطق خارج از محدوده ارضی خود و یا از طریق بیگانگانیکه در سرزمین آنها رخنه کرده و یا در صدد تسلط بر آن بوده اند، میبایستی با مظاهر تمدن جدید و آخرین دستاوردهای تکنیکی – علمی آن دوران، آشنا بوده باشند که فاکتهای تاریخی چندی نیز دلالت بر این آشنایی و کاربرد آنها در بین ترکمنها در آندوره دارند. از جمله، احداث خطوط تلگراف، در سال ر 1903، بین گنبد کاووس و چاتلی و در شهرهای ساحلی مهم از لحاظ تجاری و نظامی ترکمنصحرا.ر
ایجاد اولین کارخانه پنبه در سال 1908، " در انتهای بازار نزدیکی دروازه آق قلعه به سمت شمالی کارخانه پنبه چهار نفر به شراکت بنا نموده اند".(2)ر
در همان سال باز از طرف مأمور انگلستان به لندن گزارش شده استکه: " در باب درست کردن ماشین پنبه به عرض رفته، ماشین دارای صاف کردن پنبه و تمیز کردن برنج و آرد و یخ مصنوعی برای ... نه روزه راه انداختند". (3)ر
باز، اولین اتوموبیل نیز به منطقه در سال 1913، " که از طرف چهار نفر از روسیه خریداری شده است" آورده میشود. در شهر آق قالا، روسها نیز اولین کارخانه آجرپزی را در ماه مه سال 1917، ایجاد میکنند که این امر بمعنای آغاز ایجاد خانه های آجری و پایان خانه های گلی و آلاچیق یا چوبی در مراکز یکجانشینی و گذار طبیعی از کوچ نشینی به تخته قاپوئی برای دامداران بوده است. وارد ساختن ساختمانهای چوبی پیش ساخته دو طبقه از طرف افراد مرفه در کمیش دپه و خوجا نپس، و برای ایجاد مدارس بسبک مدارس روسی و پوشیدن،" لباسهای فرنگی روسی و چکمه های بخارائی و ... " مدتها قبل از آن آغاز شده بود.ر
نباید از نظر بدور داشت که تمامی این دادو ستد های تجاری با کشورهای خارج و بهره برداری ترکمنها از دستاوردهای تکنیکی دوران خود، در شرایط حملات بی وقفه نظامی از طرف حکومتهای ایران و روسیه و اقدامات تفرقه افکنانه آنها در درون جامعه ترکمن صورت می پذیرفت. مسلماً در صورت وجود شرایطی پر ثبات و امن تر، این رشد و دستیابی به تکنیک معاصر، میتوانست از پویائی و شتاب بیشتر نسبت به سایر مناطق ایران باشد و جامعه ترکمن میتوانست سیمای دیگری بخود بگیرد.ر
مسلماً هر ملتی در جهان، ارزشهای اخلاقی و حقوقی خود را بصورت عرف و عادات و رسم و رسوم غیر مدون اما لازم الاجرا برای تمامی افراد آن ملت را حتی در شرایط عدم وجود دولت خاص خود، دارا میباشد. جامعه ترکمن که تجارب تاریخی بزرگی در تنظیم و تدوین و اجرای قوانین امپراطورها و دولتهای خود در آسیای مرکزی، فلات ایران و بین النهرین را دارا بوده است، در تنظیم و اجرای این عرف و عادات حقوقی خود در شرایطی که توانایی ایجاد دولت خاص خود، از آن سلب شده بود، مشکلی نداشت. این عرف و عادات حقوقی و جزائی که وجوه عرفی آن بدلیل ضعف تاریخی مذهب در میان مردم ترکمن، پر رنگتر و بارزتر از وجه شرعی آن بوده است، از طرف مجمع ای از قضات به اجرا گذاشته میشد.ر
این قضات که از طرف معتمدین و ریش سفیدان هر طایفه و یا یک منطقه خاص انتخاب میشدند، جهت اجرای مستقلانه تصامیم و احکام صادر شده خود، وسایل و ارگانهای ویژه ای را در اختیار داشتند. در آثار بجای مانده از آن دوران مثلاً گفته شده استکه: " تمام قضات جعفربائی چادر مخصوصی در اردو دارند. سئوال و جواب می نمایند ... " (4)ر
یعنی فرماندهان نظامی و نیروهای نظامی در مقابل این قضات مسئول و جوابگو بوده اند؛ و یا: " قضات جعفربائی صد سوار انتخاب نموده برای جمع آوری جو، گندم خودشان قراولی نمایند. ...(5) در اصل نهاد و " مجمع قضات"، شکل خود ویژه ای از قدرت اجرای و شکلی از نهاد قانونگذاری بوده که تنها در مقابل شورای ریش سفیدان جوابگو بوده و این شورا حق عزل و یا ابقای آنها در این مجمع را در اختیار داشت. اما، حق تعیین خان، بعنوان نماینده سیاسی هر طایفه و همچنین رهبران نظامی از میان جنگجویان و یا با فراست ترین افراد، تحت عنوان "سردار"، به انتخاب اعضای هر طایفه و یا مجموعه طوایف صورت میگرفت که وجود ضرب المثلها و حکایات فراوان در میان مردم تا به امروز در این مورد، دلالت مستقیمی بر وجود چنین سیستمی در جامعه ترکمن دارند.ر
"بای"، بمعنای ثروتمند، متمول و مرفه با مفهوم "خان"، کاملاً متفاوت بوده و هر "بائی" نه خان بوده و هر خانی نیز لزوماً، "بای" بوده است. البته لقب خان و یا خان تراشی، از طرف دولت مرکزی ایران نیز به بعضی از عوامل خود در میان ملت ترکمن و بویژه به متمولین متمایل به دولت داده میشد که در میان مردم هیچگونه نفوذی نداشته و بعنوان" دولت خان" شناخته شده و معمولاً نیز با تنفر و نفرت عمومی مواجه میشدند!ر
امریکه، عملکرد چنین سیستمی و سازماندهی اجتماعی، قضائی، حقوقی و جزائی را تسهیل میکرد، همگونی جامعه ترکمن از لحاظ ترکیب یکدست ملی آن، بر خلاف مثلاً خراسان چند ملیتی بوده است. جامعه ترکمن را در ترکمنحرا اساساً، طوایف ترکمن یمود، تکه، سالیر و سارئیک در آن دوره تشکیل میداد که با کسب استقلال گوک لن ها، یکی دیگر از طوایف ترکمن بعنوان یکی از جنگاورترین و بزرگترین طوایف آن در اواخر قرن نوزده میلادی از خان نشین بجنورد، این طایفه نیز ضمیمه مجموعه ملی خود گردید و از سیستم ارباب – رعیتی تحمیلی بخود تحت سلطه خوانین بجنورد به سیستم اجتماعی – اقتصادی ترکمنها بازگشت.ر
اما، علیرغم تمامی تلاشهای رهبران، معتمدین و ریش سفیدان ترکمن برای برخورداری ملت ترکمن از یک جامعه پویا، مولد و باثبات و با گردش سرمایه تجاری در امنیت کامل و در ارتباط بازرگانی با سرزمینهای دور و نزدیک، دشمن شمالی یعنی روسیه تزاری و دشمن جنوبی آن، حکومت مرکزی ایران، نه تنها از شناسایی استقلال سرزمین ترکمنها خودداری می ورزند، بلکه سعی در پیش گرفتن در اشغال آن از یکدیگر داشته و مایل نبودند، ثبات و امنیت در این سرزمین برقرار گردد. ایندو دولت بالاخره بعد از سالها رقابت استعماری با انعقاد مقاوله نامه هایی غیر قانونی برای تقسیم سرزمین ترکمن بین خود به توافق رسیدند و طبق قراردادهایی در سالهای 1871،1881،1886 میلادی، سرزمین ترکمنها را تقسیم کردند.ر
بدنبال عقد این مقاوله نامه ها، دولت تیران و روسیه برای ضمیمه ساختن سهمیه استعماری خود از این تقسیم غیر قانونی، حملات تجاوزکارانه خود را در هر دو سوی این مرزهای قراردادی شدت دادند. دولت مرکزی ایران، به اقدامات خود برای تسخیر تمامی سرزمین ترکمن در طول سده های گذشته، افزود و لشکر کشی های متعددی برای تحقق این هدف خود و نفی حاکمیت ملی ملت ترکمن بر ترکمنستان جنوبی را انجام داد. نمونه های آن،" اردوکشی پانزده هزار نفره خراسان، رضوت الدوله در ژوئن سال 1888 به ترکمنصحرا و یا، لشکر کشی فرمانروای استرآباد، علی الدوله در سال 1904" میباشد. (6) اما، بقول م. سنجابی، " ترکمنها خودمختارند. آنها حکومت ایران را اصلاً به رسمیت نمیشناسند و از پرداخت مالیاتها و خراجها خودداری میکنند." (7)ر
اسناد تاریخی چندی حکایت از آن دارند که در ترکمنصحرا، گردآوری مالیات و باج دولتی و دیگر خراجها از طرف دولتی بیگانه در آندوره، همیشه تؤام با عنف و خشونت ماموران مالیاتی بوده و اغلب منجر به فراخواندن ارتش به این منطقه میشده و اردو کشی های سرکوبگرانه به ترکمنصحرا از قدمتی تاریخی برخوردار بوده است. تا جائیکه روزنامه شفق خاور، چاپ قفقاز در این باره نوشته بود که: " اردوکشی های خونبار حکومت ایران علیه ترکمنها، این خلق کوچک را اگر به نابودی به انقراض کامل ... تهدید میکرد." (8)ر
با این وجود،" تا آغاز سالهای بیست سده بیستم، بر پایه رسوم جا افتاده همه طوایف ترکمن کرانه های کرگان رود قاطعانه از استقلال کامل در اداره امور داخلی خود برخوردار بودند" (9)ر
بنابراین تلاشهای دولت مرکزی ایران، برای ایرانی ساختن اجباری ترکمنها و سلب استقلال داخلی آنها تا دهه دوم قرن بیستم میلادی مثمر ثمر واقع نگردید و تمامی تلاشهای استعماری و سبعانه آن با مقاومت نیرومند و یکپارچه ملت ترکمن ناکام ماند. اما، عاملی که مناسبترین فرصت را برای تحقق اهداف استعمارگرانه و اشغالگرانه دولت ایران را فراهم آورد، عامل روسها بود که با تحلیل بردن قدرت دفاعی و توان مالی ترکمنها، طی چند سال جنگ تجاوزکارانه با آنها برای دولت مرکزی ایران فراهم ساخت.ر

روسها در ترکمنستان جنوبی

روسها که بدنبال اشغال قئزیل سوو و با تغییر نام آن به کراسنی ودسک، در سال 1864 میلادی، بعنوان بزرگترین بندر شرقی دریای خزر و با قتل و عام بیش از 40 هزار نفر از مردم ترکمن در گؤک دپه در سال 1880 و دست اندازی و اشغال نواحی تجن و مرغاب و ماری، قسمت شمالی سرزمین ترکمن را تا آنموقعه کاملاً اشغال و به امپراطوری خود ضمیمه کرده بود، " طبق قرارداد سال 1907، ترکمنصحرا را منطقه نفوذ خود میدانستند"! (10)ر
بازرگانان روسی طبق این "قرارداد"، در گوشه و کنار ترکمنصحرا و بویژه در شهر استرآباد اقامت ودر بنادر ترکمنصحرا بهمراه بازرگانان ایرانی و ترکمن تردد داشتند. بنابراین، " وقتیکه در سال 1911 دولتین انگلیس و روسیه تزاری بر سر تقسیم ایران به توافق رسیدند و روسیه با واردکردن نیرو جنبش مشروطه را سرکوب کرده، دولت روسیه تزاری در سال 1912 ترکمنستان جنوبی را نیز به اشغال کامل خود درآورد."(11)ر
نیروهای روسی با استقرار در پایگاههای نظامی در،" استرآباد و گنبد کاووس و قراسو و چاتلی و مراوه تپه و مشهد سر (بابله)" (12) و در آشئرآدا و بندرگز، دست اندازی بر تمامی ترکمنستان جنوبی و ایجاد کولونیهای روس نشین را آغاز نمودند.ر
دولت مرکزی ایران که تا آنموقعه ادعای مالکیت بر سرزمین ترکمنها را داشت، در مقابل این اقدام دولت روسیه تزاری، هیچگونه واکنشی از خود نشان نداد، بلکه این امر را بعنوان موهبتی برای تضعیف دشمن دیرینه خود، ترکمنها تلقی میکرد. اما، ملت ترکمن با این تجاوز آشکار به سرزمین خود که تا آنموقعه با چنگ و دندان آنرا در مقابل تجاوزات حکومت مرکزی ایران حفظ کرده بود، به مقابله با دشمن نیرومندی چون حکومت تزاری به نبردی نابرابرانه و قهرمانانه برخاست و مانع از استقرار کولونی های روس نشین و استقرار واحدهای نظامی آن در منطقه گردید.ر
اما، بنابه ضرب المثل ترکمنی: " بلا گلسه یکه گلمئز"، بر تراژدی تجاوزات حکومت روسیه تزاری بر ترکمنصحرا، تراژدی بحران و رکود اقتصادی ناشی از آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، تؤام با خسکسالی و قحطی نیز افزوده گردید.ر
با آغاز جنگ جهانی اول، کشاورزی و دامپروری ترکمنصحرا وارد بحران جدی شد. زیرا، صدور کالاهای کشاورزی و فراورده های دامی و دیگر گیاهان صنعتی به خارج از منطقه قطع گردید و به تهیدستی بی اندازه اهالی منطقه منجر شد. فاجعه خشکسالی که مقارن با این بحران اقتصادی خود را نمایان ساخته بود، کشت آبی را در منطقه متوقف ساخت و مردم اجباراً به کشت دیم روی آوردند و این امر نیز موجب تغییر ساختار کشاورزی منطقه و از هم پاشیدن آنرا فراهم آورد.ر
وضعیت اسفبار کشاورزی منطقه، حتی در این گزارش کنسول روسیه در استرآباد به وزارت امور خارجه آن کشور بخوبی مشهود است:" وضع دهقانان ترکمن بسیار دشوار است، او را تنها کار بیوقفه و بیشترین کاهش نیازهای حیاتی خویش، از مرگ بر اثر گرسنگی نجات میدهد:" (13)ر
اما، این تراژدیهای اقتصادی و طبیعی، نه تنها خللی در اراده و تصمیم ترکمنها برای بیرون راندن اشغالگران روسی از سرزمین خود وارد نیاورد، بلکه آنها عزم خود را جزم کردند که حتی در سختترین شرایط نیز از استقلال و حیثیت ملی خود دفاع نمایند که این امر میتواند به تنهایی حاوی تجارب و درسهایی گرانبها برای نسل امروز مبارزین ترکمن باشد!ر
مأمور انگلیس در استرآبد در آن موقعه در مورد تدارکات ترکمنها علیه اشغالگران روسی، گزارش میدهد که:" چند روز است ترکمانها تفنگ زیادی می خرند.قیمت تفنگ ورندل پنجاه تومان رسیده است. سبب خریدن تفنگ طرفیت با روسها شده است."(14) باز همین مأمور در مورد رذالت و پستی دولت مرکزی ایران در چنین شرایطی در مورد ترکمنها، چنین گزارش میدهد: " دولت ایران صحرای وسیع یموت ... به دولت روس واگذار نموده و خیال دارند ( روسها) مالیاتی برای ( از ) تراکمه جمع بندی نمایند.(15)
اما، تأمین اتحاد تامی آحاد ملت ترکمن برای برپائی قیامی ملی و فراگیر، برای رهبری ترکمنها علیه روسها بویژه در شرایط فروپاشی اقتصاد منطقه و تضیف توان مالی قیام کنندگان، امر سهل و ساده ای نبود. بویژه آنکه منافع بسیاری از بازرگانان و متمولین بزرگترین طایفه یموت، یعنی جعفربائیها، مستقیماً وابسته به دادو ستد و معاملات تجاری با روسیه شده بود. در مقابل عدم تبعیت و همراهی این بخش از بازرگانان با قیام کنندگان، رهبری قیام مجبور به اتخاذ تدابیری سخت چون تحریم کالاهای آنها و حتی تهدید آنها شدند و در بعضی مواقع دست به عملی ساختن این تدابیر خود زدند. البته وجود اختلاف نظر و بیان تفاوتها در دیدگاهها و سیاست ها و تاکتیکها و بروز تضادهای صنفی و یا طبقاتی، از وجوه بارز و طبیعی هر جامعه زنده و پویا و آزاد، بویژه در جوامع ایکه در استانه اقدامی ملی، چون جامعه ترکمن در آندوره قرار گرفته اند، میباشد. بنابراین موقعیکه آقای مرادی، این اختلافات را بدون توجه به سطح رشد جنبش و سطح مطالبات جامعه، در حد، " مشاجرات بی پایان ایلی – طایفه ای " تنزل میدهند، تنها بیان ذهنیت منفی و پیشداوریهای ایشان نسبت به جامعه ترکمن میتواند باشد!ر
در این رابطه سند زیر گویای این وضعیت و بیان بروز تضادهای طبقاتی در جامعه آنروزی ترکمن است:"چون طایفه جعفربای به ملاحظه روسها با تراکمه یاغی( انگلیسی ها، ایرانی ها، جنبش های رهائی بخش را تماماً یاغیگری و شرارت قلمداد میکردند!)، لذا قضات یمود اجازه داده اند که اموال جعفربائی حلال است، شوخ بای ترکمان که تبعه روس است به شهر آمده خدمت قونسول شرحی از شرارت ترکمه چاروا شکایت میکنند. هشتاد قزاق با یک عراده توپ و مسلسل به کمک می فرستند که ورود قشون روس شلیک تفنگ شده یک نفر صاحب منصب روس به قتل رسیده تا صبح جنگ دوام داشته، مجدداً یک عده افراد از شهر به کمک می فرستند تاکنون می مانند."(16)ر
سند دیگری نیز حکایت از تحقق تلاشهای رهبران ترکمنها برای آشتی ملی و تأمین اتحاد ترکمنها علیه قوای اشغالگر روس در آندوره دارد:" روز چهاره ماه نوامبر طایفه جعفربائی از دولت روس چشم پوشیده ... اول گچیلان روس که چندی بر اراضی سویجوال موروثی تراکمه لجاجت داشته و تصرف کرده بود و در خوجه نفس منزل داشت ... بقتل رسانیده و ... (17) این امر نشان میدهد که بورژوازی نوپای تجاری و ملی ترکمن تا آندوره نه تنها بعنوان یک طبقه مستقل با منافع معین و مشخص خود شکل گرفته بود، بلکه توانایی چشم پوشی از منافع صنفی – طبقاتی خود بنفع منافع عمومی و جنبش ملی ملت خود را کاملاً و آگاهانه دارا بوده است. بنابراین برخلاف یاوه گوئیهای مرادیها، "روند جایگزینی ناسیونالیسم فراگیر ملی بجای ناسیونالیسم فرقه ای محدود"، نه نتیجه برقراری سلطه خونین رضاخان بر ترکمنصحرا، " با تغییر و تثبیت و برقراری نرمهای جدیدی از شیوه زیست و تفکر و اعتقاد در میان ترکمنها"، بلکه این امر ریشه در ملزومات رشد بالای اجتماعی- اقتصادی در سالها قبل از ورود رضاخان به منطقه و برقراری ستم ملی بر این سرزمین داشته و از ارزشهای دیرپای این جامعه بوده است!ر
درچنین فضایی بود که جنبش و قیام ملی ملت ترکمن، اینبار علیه اشغالگران تزاری نه برای، " حراست از منافع ایلی – طایفه ای مشخص افراد"، بلکه بصورت جنبش فراگیر چهت دفاع از حاکمیت ملی و حراست از موجودیت و استقلال ملی خود آغاز گردید. واکنش روسها، نسبت به این قیام که اوج آن در سال 1916 میلادی و ویژگی آن همزمانی این قیام در هر دوسوی سرزمین تقسم شده ترکمنها بوده است، سریع و بیرحمانه بود. در چهارم اکتبر همان سال، کورپاتکین، والی ترکستان طی تلگرافی مفصل به وزیر جنگ روسیه اطلاع داد که:" برای سرکوبی یمودان منطقه اترک و گرگان رود... سرهنگان گابایف، استرژالگونسکی و درفلدن را تعیین کرده که چند هزار سرنیزه و شمشیر با چهارده توپ و مسلسل دارند و فرماندهی مشترک بعهده سرتیپ والکوونیکوف گذاشته شد".ر
(18)
اما این قیام منسجم تر و پرقدرتر از آن بود که والی ترکستان فکر میکرد. در این رابطه، رئیس پست استرآباد به اداره رئیس پلیس روسیه در پنجم اکتبر سال 1916، اطلاع میدهد که:" جعفربائی ها و بخشی از روستای کدخدا مرگن و امان، در حمله شرکت جسته اند". بنظر وی شمار قیام کنندگان که بخوبی مسلح بودند، به 6000 نفر سر میزد و آنها، روستاهای روسیه( منظور کولونی نشینهای روسی در ترکمنصحرا) و ارتباط پستی گنبد – چاتلی – چی کیش لر را بطور جدی تهدید میکنند".(19)ر
این نگرانی برای مقامات روسی، جدی و عینی بود. زیرا،" قیام کنندگان در اکتبر و نوامبر سال 1916، شکستهای پیاپی بر قوای تزاری وارد آوردند و در دسامبر روسها ناگزیر شدند که گروه بزرگی ابتدا شامل 8 هزار نفر را به ترکمنصحرا اعزام نمایند و بعداً شمار قوای اعزامی را به پانزده هزار نفر رسانیدند. ژنرال مادریتف والی ایالت سیر دریا به رهبری آن گماشته شد."ر
ژنرال کورپاتکین، والی ترکستان که هدایت جنگ علیه ترکمنستان جنوبی را بر عهده داشت، در مورد استراتزی نظامی خود در 26 دسامبر سال 1916، در تلگرافی به پترزبورگ اعلام میدارد:"ژنرال مادریتف در 14 دسامبر به اجرای نقشه طرح ریزی شده حمله سراسری از سوی چکیشلر، استرآباد و گنبد به توده اصلی یمودان پرداخت که در دره گرگان رود میان آق قلعه و سنگیر صحت واقع اند."(20)ر
ژنرال مادریتف با آن لشکر عظیم و تا بن دندان مسلح خود، جهت سرکوبی ترکمنها، به کثیف ترین و جنایتکارانه ترین شیوه های غیر انسانی توسل جست که ما در ذیل تنها به ذکر دو نمونه ازاسناد بجای مانده در مورد این تبهکاری بسنده میکنیم :ر
" ژنرال مادریتف نه تنها با مردان و کودکان خردسال هم می جنگید و به سربازان خود اجازه میداد که دار و ندار مردم را تاراج و نابود کنند ... در زمان عملیات جنگی، وی بیش از پنج هزار اسب نژاد اصیل، صد هزار گوسفند و دامهای دیگر، قالی، نمد، نقره و غیره از یمودان غصب کرد ... خود مادریتف 64 پود نقره و 82 پود قالیهای یمود را به یغما برد." (21)ر
و یا " روسها در صحرا هر کس را دیده به قتل رسانیدند ... به عرض رفته بود روسها متعاقب تراکمه یاغی رفته، در کتیک چای سه شب و سه روز نزاع سختی واقع شده ... به موجب تلگرافی خبر رسیده از بس نعش تراکمه ریخته بیابان عفن شده." (22)ر
در این میان در ایران، تنها دولت مرکزی آن نبود که از سرکوبی تمام عیار ملت ترکمن از طرف نیروهای روسیه تزاری، حمایت و پشتیبانی میکرد، بلکه متاسفانه بخشی از مردم غیر بومی منطقه نیز شادمان از سرکوب شدن مالکان اصلی این سرزمین و بدون ابراز حداقل همدردی با این ملت، در تاراج و غارت اموال ترکمنها، با نظامیان و اشغالگران روسی به رقابت برخاسته ودر بعضی مواقع بر سر تقسیم این غنائم با آنها اختلاف پیدا کرده بودند! بعنوان مثال : " اهالی کتول اموال تراکمه داز و دویچی را آنچه غارت کرده بودند به امر قومسول سه نفر گماشته حکومت به کتول رفته آنچه اموال غارت شده است جمع نموده به قونسولخانه بیاورند." (23)ر
اما، چون آقای مرادی، با این فاکتهای تاریخی نه آشنایی دارد و نه اهمیتی برای آن قائل است. برای وی که همیشه با ملت ترکمن بیگانه بوده است، برای جدا کردن قطعی حساب خود با این ملت، مهم وارد ساختن افترا آنهم بسادگی و بدون ارائه هیچگونه اسناد و مدارکی و یا آوردن نمونه ای به آن است. مثلاً، اگر فاکت تاریخی بالا حکایت از " غالبیت روحیه" ترکمن ستیزی در حکومت مرکزی و در میان بخشی از ساکنان غیر بومی منطقه دارد، اما وی آنرا بصورت کاملاً وارونه ای به ترکمنها نسبت داده و می نویسد: " ... غالبیت روحیه بیگانه ستیزی نسبت به غیر ترکمنها ( مشخصاً فارسها) از مختصات بارز افکار موجود در میان ترکمنهای آندوره بوده است"!!ر
اما، با شکست نظامی قیام کنندگان از اشغالگران روسی، مبارزه آنها وارد عرصه ی دیگر، یعنی عرصه حقوقی و سیاسی شد. بدین معنا که با توجه و به تغییر و تحولات درونی روسیه تزاری که منجر به برکناری نیکلای دوم از حکومت و جانشینی حکومت موقت کرنسکی در فوریه سال 1917 ، نمایندگان حقوقی ترکمنها در مجامع حقوقی روسیه و در مقابل کابینه جدید این کشور، خواهان قطع تجاوزات اینکشور بر ترکمنستان جنوبی و مجازات عاملین جنایت روسیه در این منطقه خارج از مرزهای اینکشور و پرداخت غرامت برای خسارت بی حد و حصر وارده به ملت خود گردیدند.ر
هر چند که در این مورد نیز آقای مرادی با نا آگاهی مطلق از تاریخ ملتی که کمر به تخطئه مبارزات تاریخی آن بسته است، با کوته فکری خاص خود معتقد به عدم آشنایی ترکمنها با موازین حقوقی دوران خود بوده و با نظریه ای نادرست و توهین آمیز برای عقب مانده جلوه دادن این ملت در این عرصه نیز معتقد اند که: " در چارچوب چنین ساختاری و اعتقادی، مجموعه مسایل و مشکلات به طایفه از اختلافات درونی گرفته تا مشاجره با همسایگان از طریق مشارکت شورای ریش سفیدان و رئیس طایفه حل و فصل میگردد"! که گویا این شیوه حل مسایل نیز همان شیوه ای است که در میان، " خلقهای ترک زبان و مغولها و سرخپوستها رایج بوده"، است! آیا در آندوره سیستم قضایی امروزی، بغیر از ژاپن و روسیه، آنهم در شکل ابتدائی خود، در آسیا و آمریکای لاتین و قاره آفریقا و در میان تعداد زیادی از کشورهای جهان وجود داشت و یا تنها ترکمنها در جهان فاقد آن بوده اند؟
بهر حال، در این رابطه در این سند آمده استکه:" از قرار مذکور دو نفر ترکمان از طرف یموت وکالتاً دو کردر خسارت خود در پطروگراد رفته از دست جنرال ماگرید شکایت نمایند. تا چه شود." (24)ر
با مساعی و تبحر حقوقی وکلای ترکمن در پطر.گراد، دعوی ترکمنها علیه روسیه تزاری به کرسی می نشیند و دولت موقت مجبور به پرداخت غرامت جنگی و مجازات مسببین این جنایت به ترکمنها میشود. در این مورد نیز گفته میشود که: " بیستم آپریل کمیته ای از طرف ملت مشروطه روس به آق قلعه وارد گردید. لاوروف کمیسر سابق را در صحرای یموت دستگیر نموده، نشان او را برداشته، نود هزار منات با هفت پوط و نیم پول سفید که معادل دوهزار و سیصد و سی و سه تومان است از او گرفته تحت الحفظ به روسیه فرستادند و مشغول تفتیش امورات و خسارات تراکمه می باشند که روسای قشون روس چقدر خسارت وارد کرده اند." (25)ر
اما، با انقلاب بلشویکها در روسیه، سیاست روسیه تزاری مجدداً در ترکمنستان جنوبی احیاء گردید. کمیسرها و افراد کنسولگری روسیه تزاری، مجدداً به ترکمنصحرا اعزام ودر پست های سابق خود ابقاء شدند: " لاورف کمیسر سابق و رئیس کمیسیون روس، سیصد نفر از بلشویکها با پراخوت به قراسو آمده به ابوالفتح خان رئیس ژاندارمری ... می نمایند تفنگها با فشنگ که تراکمه از کمیسیون گنبد کابوس چاپیده اند یا بگیرند یا خودمان طایفه جعفربائی را " بمبارد" خواهیم کرد. ابوالفتح خان با تلفون جواب داده که شما صبر کنید می فرستم". (26)ر
دولت جدید بلشویکها، غرامت جنگی توافق شده در پطرزبورگ بین وکلای ترکمن و دولت موقت کرنسکی را بجای پرداخت مستقیم آن به طرف برنده دعوی، یعنی به ترکمنها، به حاکم استرآباد، سردار رفیع، پرداختند که وی نیز تمامی این مبلغ را برای خود برداشت! اما مبارزین ترکمن این حاکم را بدون مجازات نگذاشتند. در این باره گفته شده استکه: " ... سردار رفیع را با یازده سوار ملازم خلع سلاح و تماماً را لخت کرده، اسب و تفنگها را گرفته معادل چهار صد تومان وجه نقد و ساعت طلا و " مدایون" سردار را گرفته پیاده به قراسو میروند ... ترکمانها پیغام داد اند اولا سردار رفیع دویست راس مال جعفربائی را به سرقت برده و پانزده هزار تومان اموال غارت شده ما را از قشون روسی گرفته دیناری مسترد نکرده است." (27)ر
متاسفانه در آندوره، علیرغم تلاشهای فوق انسانی مدافعین سرزمین ترکمن و با وجود فداکاریهای بی حد و حصر آنها برای حفظ استقلال خود، دیگر نه اوضاع سیاسی منطقه و جهان و نه اوضاع اقتصادی حتی طبیعی، بنفع ترکمنها سیر میکرد.ر
در بیست و یکم ماه جون 1917، از طرف مامور انگلستان در استرآباد، خبر از " ناخوشی محرقه و مطبقه در استرآباد، موسوم است به " قرا خستگی"، (طاعون) در شهر و صحرای یموت چندی است شیوع دارد. اکثر هم تلف میشوند."(28)ر
داده میشود. وی که از شیوع "مرض کلرا "، یعنی وبا نیز خبر میدهد، اضافه می نماید که روسها، " مجدداً برای رفت و آمد تراکمه کموش تپه و حسنقلی، ساکن چکشلر که آب شیرین ندارند باید از خوجه نفس برای آنها با لتکا آب ببرند، قدغن شده و قراول گذارده پراخوت پست قدغن شده سه هفته توقیف است."(29)ر
بدین ترتیب، بر جنایات و غارتهای بیشمار ارتش روسیه تزاری، محاصره اقتصادی منطقه از طرف بلشویکها، انتشار بیماری واگیردار، قحطی و خشکسالی نیز بر این مجموعه فلاکت افزوده میگردد. دولت مرکزی ایران و دستگاه اداری ولایت استرآباد، نه تنها هیچ کمک و یا همدردی به ترکمنها در آن شرایط نکردند، بلکه فرو رفتن هر چه بیشتر این ملت در بلایای طبیعی و بحرانهای اقتصادی را برای اجرای برنامه های آینده خود در منطقه مفید میپنداشتند. سند بجای مانده از مامور انگلستان در مورد این وضعیت در منطقه و نحوه برخورد آنها به این فجایع انسانی، شرح حال همگی آنها میباشد: " تراکمه طایفه داز که از گرسنگی و فقارت سلف کنجد را می خورند ... بی اندازه به طایفه یموت سخت میگذرد. اکثر که مواشی ندارند، برخی که زراعت جو و گندم داشتند امسال عمل نیامده، ابداً اسم و رسمی از غله نیست" (30) ؛ و به شیوه ای غیر انسانی و عاری از هر گونه همدردی وی توصیه میکند که : " که با این گرسنگی که حالیه گوشت اسب و شتر را می خورند، اگر فراغت برای مجازات حاصل نمایند، شرارت و اذیت کاملی خواهند نمود"! (31)ر
اما بمصداق ضرب المثل : " غورت آچلیغنی، اِته بئلدرمئز"، ترکمنها نه دست خود را بسوی روسها و نه بسوی حکومت ایران دراز کردند. قضات ترکمن سیاستی دیگر اندیشیدند که به یک نمونه آن در سند زیر اشاره شده است : " هیجدهم ماه آپریل خبر رسید چند نفر ترکمان جعفربائی که به جنگلی خدمت آقای میرزا کوچک خان رفته بودند دستور العملی به آنها داده، پنج هزار پوط برنج ترکمانها خریداری کرده به اتفاق نمایندگان جنگل وارد کموش تپه شده اند." (32)ر
----------------------------------------------------------
ر1- جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران، خ. آتایف، ص 19
ر2- مخابرات استرآباد، ص.781
ر3- مخابرات استرآباد
ر4- مخابرات استرآباد سال 1909، ص 122
ر5- مخابرات استرآباد سال 1909، ص 135
ر6- ل.ک.آرتامانف، ایران بمثابه دشمن ما در ماوراء قفقاز، تفلیس، 1889، ص37
ر7- ترکمن شناسی.م.سنجابی، ال 1828، شماره 7-8، ص 89
ر8- شفق خاور، سال 1922، سیزدهم اوت
ر9- منطقه استرآباد- بسطام ایران، ک. بندریف، ص 159
ر10- ترکمنستان ایران، ارگان کانون فرهنگی – سیاسی، شماره 30ص 3
ر11- مخابرات استرآباد، ص 8
ر12- مخابرات استرآباد، سال 1914، ص 409
ر13- "ایران شمالی". گزارش کنسولی، ص 29
ر14- مخابرات استرآباد، ص 502
ر15- مخابرات استرآباد، آپرل- 1916،ص 493
ر16- 17 مخابرات استرآباد، بیستم نوامبر 1916
ر18- آغازجنبش انقلابی سالهای 1917-1908 ترکمنستان، مجموعه اسناد. مسکو، عشق آباد، سال 1946،صفحات 119-118
ر19- ترکمنان و انقلاب،" ترکمن شناسی"، عشق آباد، سال 1927، شماره یک، ص 15
ر20- جنبش رهائی بخش ترکمنهای ایران(قیام سالهای 1925-1917).خ آتایف،ص37
ر21- قاراش اوغلی یمود، ترکمنان و انقلاب، ص15
ر22- ترکمنان و انقلاب، قاراش اوغلی یمود
ر23- مخابرات استر آباد، بیستم نوامبر 1916 و بیست و دوم جنواری 1917، صفحات 513 – 527
ر24- مخابرات استرآباد، 22 جنواری سال 1917، صفحه 527
ر25- مخابرات استرآباد، 19 آپریل، سال 1917، ص 529
ر26- مخابرات استرآباد، ص 539
ر27- مخابرات استرآباد، ما مه سال 1918، ص 539
ر28- مخابرات استرآباد، 15 آپریل 1918، ص 592
ر29- مخابرات استرآباد،ص 548
ر30- همان منبع، ص552
ر31- 32- مخابرات استرآباد، 26 ماه سپتمبر 1917، صفحات 556 و 566

0 Comments:

Yorum Gönder

<< Home