اندیشه بدون مطالعه
کنفوسیوس، در دو هزار سال قبل گفته بود که، " مطالعه بدون اندیشه اتلاف وقت است، اما اندیشه بدون مطالعه خطرناک است"! از اهمیت این گفتار حتی نه تنها تا به امروز نیز ذره ای کاسته نشده است، بلکه آنرا با آب طلا قاب گرفته و هر روشنفکر و مبارزی باید آنرا بالای سر خود بیاویزد!ر
متأسفانه با خواندن مقاله ای تحت عنوان،" درباره پراکندگی"، بقلم آقای "جلیل.گ"، متوجه گردیدم که هنوز نیز در میان ما کسانی یافت میشوند که بعد از گذشت دو هزار سال از این گفته پر معنای کنفوسیوس،" اندیشه بدون مطالعه" کرده و پیش داوریها، ذهنیت های خود را اطراف موضوعی و یا نیرویی را با تیتر ساختن از"پراکندگی ما "، نه تنها به داوری می نشینند بلکه به نتیجه گیری و صدور حکم نهائی نیز در مورد آن می پردازند! عدم مطالعه و تحقیق در مورد هر پدیده و مقوله ای نه تنها فقط به ناشناخته ماندن و ایجاد وهم و توهم و شایعات در اطراف آن منجر نمیگردد، بلکه میتواند به پرستش و تابو سازی آن و یا به جسارتی ناآگاهانه در نفی مطلق آن نیز ختم بشود و ضرورت مطالعه قبل از اظهار نظر و صدور حکم نهایی در مورد هر مسئله ای، از همین مسئله ناشی میشود!ر
اگر در باره"پراکندگی موجود بین روشنفکران تورکمن"، علیرغم مطالعه و پژوهش و مشاوره چندین ساله برای شناخت از علل اصلی آن از میان انبوهی از اختلافات شخصی، ظاهری، محفلی و گاهاً سیاسی و غیر ماهوی و معلولی، کسانی که خود از روز اول آغاز جنبش، و بعضاً قبل از آن، در بطن آن و تا به امروز همراه آن بوده اند، نه تنها چنین ادعایی از شناخت کامل از علت اصلی و ریشه ای آن ندارند، بلکه هنوز نیز به کنکاش، پژوهش و یافتن راه برون رفت از آن و دیالوگ با یکدیگر در مورد این مقوله مخرب برای جنبش ما، تلاش میورزند. اما، بنظر میرسد که آقای "جلیل.گ"ما، گویا برای هر مشکل اجتماعی و سیاسی حاد جامعه روشنفکران خارج از کشور نسخه از قبل آماده شده ای حتی قبل از شناخت از مسئله مورد اختلاف و مباحثه آنها برای حل آن دارند! وی با جسارتی که از عدم شناخت و عدم مطالعه ناشی شده است، دلیل این " پراکندگی" را نیز قاطعانه، "صرفاً ناشی از شرایط ملی و عوامل خارجی"، ندانسته بلکه آنرا معلول، "درک ما از تشکیلات و کار تشکیلاتی، هدف و وظایف آن در خارج از کشور، اشکال تأثیرگذاری بر روند جریانات منطقه"، میدانند!! بنابراین نظریه قاطعانه که آقای "جلیل .گ"، ذره ای شک و شبهه در نادرستی آن ندارند، جنبش تورکمنها و مآلاً مناسبات حاکم بین روشنفکران تورکمن، تافته ای جدا بافته از "شرایط ملی و عوامل خارجی" و کمترین تأثیر را از آن دارد و تنها اشکال اساسی در خود این روشنفکران است که حتی تلاش اصولی برای غلبه بر این "پراکنده گی" ها صورت نداده اند! زیرا، بنظر ایشان، " اگر کارنامه نزدیک به 20 سال مهاجرت به اروپا در رابطه با مبارزه با پراکندگی را ورق بزنیم ... بیلان با ارزشی ارائه نداده ایم" و باید چون از ماست که بر ماست، در این ندانم کاری بی عملی تا ابد دست و پا بزنیم! حتی بنظر وی، این روشنفکران هر چند پیرامون، " علل پراکندگی ها را در نشستهای خصوصی و عمومی شان از زوایای گوناگون بیان میکنند ولی متأسفانه این نظرات به صورت نوشتاری کمتر وجود دارد تا سندیت یافته، تا به نقد سازنده بتوان آنرا بارور و تکمیل"، از طرف آقای جلیل.گ"، نمود! از اینرو ایشان آستینها را بالا زده و بتنهایی" از زاویه دید خود به آن پرداخته اند! در صورتیکه اعلان وارد شدن به میدان مترادف با پاکسازی دیگران از میدان نبوده و همراه با الحاق بدیگرانی استکه قبل از وی در این میدان وجود دارند. از سوی دیگر، اگر وی بخود زحمتی داده و یا از ابراز اندیشه بدون مطالعه خود کمی صبر میکردند، نه تنها در مورد، "علل پراکندگی"، بلکه به کوهی از اسناد برای تأمین وحدت اصولی حول برنامه ای معین با مرحله بندی حداقل و حداکثر خواست ها، تعریف کنکرت از وظایف نیروها و روشنفکران تورکمن در خارج از کشور، تعریف از "درک ما از تشکیلات و کار تشکیلاتی" در شرایط نوین و برنامه ما برای" اشکال تأثیر گذاری بر روند جریانات منطقه" در امنیتی ترین شرایط منطقه و تغییر تعریف فعالیت سیاسی در جامعه سیاسی شده ایران و منطقه و ... حداقل در نشریات و در وبلاگ کانون، از همان روز اعلام استقلال آن تا به امروز برخورد میکردند! و ایکاش ایشان بحث خود را حول بخشی از این اسناد ارائه شده، متمرکز می ساختند و نه بدون مطالعه و با چشم پوشی بر واقعیت بزرگ کارهای انجام شده از طرف دیگران، تا از طریق گشایش دیالوگی مفید به نتایج مفیدتری می رسیدند!ر
اما،" از زاویه دید، آقای جلیل .گ"، یکی از دلایل این"پراکندگی"، گویا،"انحصار طلبی" استکه " بنام خودی و غیر خودی یعنی بیماری که فقط مختص حاکمان ج.ا " نبوده و " همیشه گریبانگیر ما بوده و هنوز هم با جان سختی به حیات خود نه تنها در بین ما بلکه در بین تمامی نیروهای سیاسی ادامه میدهد"! از مضرات و نتایج آن بنظر وی، ر" اینکه 4 یا 5 نفر از همفکران خود را بنام " سازمان" بدور خود جمع کرده اند"، میباشد!ر
در پایبندی به عقل هر سخن جائی و هر کلام معنائی دارد و هر واژه و ترمولوژی نیز دارای تعریف و بار معین و مشخص خود را دارند که نمیتوان آنها را در هر کلام و سخنی بدون درک تفاوت و معانی خاص آنها، بکار برد. مثلاً، همین واژه "انحصار طلبی" بکار رفته شده از طرف آقای "جلیل.گ" در مورد روشنفکران تورکمن، در مورد گروه و یا جریانی بکار میرود که یا در آستانه دست یابی به قدرت و یا به آن دست یافته، ولی با حذف متحدین خود و یا با دور نگه داشتن جناحی از گروه خود، به تنهایی با سیاستی تمامیت گرایانه سعی دارد آنرا به " انحصار" خود در بیاورد و یا بخشی از یک حزب و یا نیروی بزرگ و تأثیرگذار بر روند سیاسی منطقه و ایران، در مبارزه ای درون حزبی، بخواهد کلیت آنرابه "انحصار " خود در بیاورد. حال، خود آقای" جلیل.گ" قضاوت بکنند که آیا ما در آستانه کسب قدرت هستیم و یا به آن به تنهائی تکیه زده ایم که با "انحصار طلبی"، متحدین خود و یا جناحی از گروه خود را میخواهیم با تصاحب تمامی مالکیت یک دستاورد جمعی، از شرکت در آن محروم بسازیم و یا صاحب یک حزب و یا جبهه ای فراگیر و پر قدرت هستیم که شاهد به " انحصار" در آوردن آن از طرف جناحی در درون آن باشیم؟
اگر آقای "جلیل.گ"هر چقدر نیزبه توانایی و رشد فکری روشنفکران تورکمن بی اعتماد نیز باشند، حداقل باید این انتظار ابتدائی و ساده را از آنها باید داشته باشند که بقول تورکمنها آنها نیز میدانند که:" بیتمدیک یاوشانئنگ دویبیندأکی دوغمادیک تاوشانینگ داواسئنی ادیلمئز"! دلایلی نیز که جهت اثبات صفت ابداعی " انحصار طلبی" برای جمع روشنفکران تورکمن در خارج از کشور اقای "جلیل.گ"، برشمرده اند، اتفاقاً همگی بکار اثبات صفت، "خودمحوربینی" میأیند! متأسفانه، "خود محور بینی" یکی از امراضی استکه منشاٌ رقابت ناسالم، عدم ارزیابی از توان و جایگاه واقعی خود، خود فریبی، حسادت به کسی که ذره ای در زمینه ای نسبت بدیگران برتری دارد، ترور شخصیت افراد مؤثرتر و مثمرثمرتر بحال جنبش نسبت به خود، تابو سازی از محفل و جمع خود، فراتر قرار دادن منافع گروهی و محفلی نسبت به منافع ملی ملت خود، بی اعتنائی و عدم پذیرش اقدامی مثبت که بدست دیگری و نه بدست خود انجام گرفته است و ... از عوارض خود محور بینی در جمع ما است. اگر زمانی کسانی از دوستان ما با عدم اعتماد بنفس و ناباوری به توان خود و به سطح رشد جنبش، هویتی مستقل و قائم به ذات برای جنبش ملی- دمکراتیک تورکمنها، از احزاب به اصطلاح سراسری قائل نبوده و برای حفظ وابستگی تمام عیار جنبش ملی به احزاب و سازمانهای طبقه ای با برعهده گرفتن نقش سیاهی لشکری برای آنها با چنگ و دندان مبارزه کرده و حتی از برخورد فیزیکی، بستن تهمت و افترا به حاملان ایده استقلال و هویت ملی برای این جنبش نیز پیش رفته بودند، امروزه بدون آنکه صراحتاً و صادقانه دیدگاههای ضد ملی گذشته خود را به زیر صلابه انتقاد بکشانند، به چیزی کمتر از رهبری جنبش ملی، راضی نیستند و کسانیکه در راه هویت یابی ملی و ببار نشانیدن نهال اندیشه و ایده استقلال و پایبندی روشنفکران تورکمن به منافع ملی ملت خود، پوست انداخته اند، باید به دور محور آنها گرد آیند و آنها را طواف بکنند! هستند کسانی در میان ما که بدون آنکه "خودباوری و اعتماد بنفس" را فهمیده و یا درک کرده باشند، از آن سبقت گرفته و یا به بیانی دیگر از آن سوم بام فرود آمده و برای هیچ حرکتی بدون محوریت خود، هستی، آینده و فرجامی قائل نیستند. افرادی که تا دیروز به عضویت در حوزه ای و حداکثر به ارتقاء مسئول حوزه ای کوچک در احزاب به اصطلاح سراسری، افتخار و قناعت میکردند، امروز در میان جنبش و مبارزه خودی به چیزی کمتر از ذعامت و رهبری آن راضی نیستند. این روحیه خود محوری و خود باوری کاذب، منجر به رشد فردگرائی و اگوئیسم شدیدی در میان ما شده استکه اکنون هر کسی توانائی خرید و کاربرد کامپیوتری در خود ببیند با روحیه ای جمع گریزی فوراً برای خود وبلاگ و سایتی و یا گروهی راه میاندازد و همه را به وحدت حول خود دعوت می نماید!ر
متأسفانه، روح مقاله آقای"جلیل.گ" نیز مبرا از آلودگی برای پلشتی نیست. مثلاً، آنجا که ایشان بدون هیچ مطالعه ای و نقد و انتقادی از برنامه و یا گفتار و کردار آن، "4-5 نفر"ی که همفکران خود را بنام "سازمان" بدور خود جمع کرده اند، تنها در نیم جمله بر آنها خط بطلان میکشند و آن "وحدت طلبان" را نیز به اتهام اینکه: صرف نظر از شعارهای " وحدت طلبانه" با پزهای دمکرات منشانه همیشه با روحیه هژمونی طلبانه با دیگران برخورد کرده اند، براحتی بدون هیچگونه نیازی به آوردن دلیل و استدلالی، نفی میکنند، نشان از خود وخودمحور بینی وی دارد! زیرا، این "4 - 5 نفر"، نه،"همفکران" خود وی هستند و نه بر اساس محور وی اقدام به تشکیل "سازمان" کرده اند و نه آن شعارهای "وحدت طلبانه" از آن ایشان بوده اند! بنابراین هر اقدامی که خارج از اراده و محوریت وی شکل بگیرد، از قبل باطل بوده و فوراً باید بدون هیچ اندیشه و درنگی حکم نهائی مبنی بر نابودی آنها صادر گردد! آیا، نابودی اقدام افرادی که با اعتقاد به فعالیتی دسته جمعی با "همفکران خود" بنابه باور خود که چه مورد قبول دیگران واقع گردد و یا نه،" سازمانی" برای خود تشکیل داده اند، خود نه تنها صداقت آقای "جلیل.گ" در تلاش برای غلبه بر " پراکندگی" موجود را بزیر سوال میبرد، بلکه دقیقاً صدق این نوشته وی در مورد خود خواهد بود که : من با کسی اتحاد و اتفاق دارم که نظرات و اندیشه های مرا تأئید نماید"!ر
غلبه بر"پراکندگی" از راه اتحاد عمل و نزدیکتر ساختن همین جمع های کوچک و فراروئی آنها به اتحادی مضمونی و ارگانیک در یک جمع بزرگتر مقدور خواهد بود و نه با پراکنده ساختن و نفی هر آنچه که "نظرات و اندیشه های مرا تأئید" نمی کنند!ر
آقای"جلیل.گ"، باز معتقدند که" برکات دمکراسی به درستی در بین ما درک نشده است"! زیرا، بنابه استدلال ایشان، ملتهای ما به استبداد راغب تر از آزادی طلبی بوده اند" و از این رو نیز،" بعد از انقلاب بهمن، مردم و حتی برخی از سازمانهای چپ به شعارهای تو خالی روحانیت در حمایت از "مستضعفین" بیشتر گرایش داشتند تا به تلاشهای بازرگان برای استقرار شکلی از دمکراسیهای سیاسی و اجتماعی برای توده های میلیونی شهر و روستا"!ر
ایشان، در اینجا نیز اگر بجای استفاده از درک نشدن"برکات دمکراسی" از عدم شناخت از دمکراسی استفاده میکردند، دقیقتر می بود. زیرا، ما نمیدانیم که جمعی از روشنفکران تورکمن که از بدو انقلاب تا به امروز برای برقراری دمکراسی، آزادی و در یک کلام برای حقوق شهروندی در کل ایران و حقوق ملی برای ملتهای تحت ستم در آن، اندیشده ورزمیده و حتی بصورت هر چند ناکافی و بدون احاطه کامل به آن فعالیت کرده و میکند، چگونه برای هدفی که از"برکات" آن بیخبر و نآگاه است، جانفشانی میکند!؟ چگونه کشوریکه تاریخ سده گذشته و معاصر آن از انقلاب مشروطه به اینسو شاهد پرشکوه ترین و حماسیترین مقاومتها و پیکار مبارزین راه و استقلال، آزادی، دمکراسی و عدالت بوده است، هنوز به "برکات" موضوع مبارزه خودناآگاه است!؟ آیا فریبکاری و خلاف وعده روحانیت بقدرت خزیده در اوایل انقلاب در برابر مردم و باور توده های مذهبی و بعضی از احراب سیاسی ایران به آنها، دلیلی بر"راغب تر" بود آنها به استبداد... از آزادی طلبی" بوده و یا عدم شناخت کافی آنها از مقوله دمکراسی بوده است؟مهمتر از همه آیا در یک نظام تئوکراتیک مذهبی" استقرار شکلی از دمکراسی در ایران"با"تلاشهای بازرگان" که خود از پایه گذاران و بانیان آن بوده است، امکانپذیر است و یا این"تلاشها" تنها منجر به سبکتر شد فضای تنفسی جامعه و گشایش سیاسی در مواردی خاص و بطور موقتی میگردید؟
آقای "جلیل.گ" که جزو آندسته از افرادی هستند که با فعال شدن مجدد تشکیلات کانون در اروپا فعالیت قلمی خود را نه برای مبارزه با رژیم شوونیستی و استبدادی در ایران، بلکه برای مبارزه با کانونی که علیه این رژیم مبارزه میکند آغاز کرده اند، قبل از اینکه کنه و ریشه "پراکندگی" موجود در میان روشنفکران تورکمن را بشکافند و راه برون رفتن از آن ارائه بکنند، فوراً بر سر موضوع اصلی مبارزه خود یعنی کانون رفته اند! وی بدون ذکر حتی نام کانون که مبادا چنین امری نیز بسود آن تمام گردد و در اصل با حذف فاعل جمله خود می نویسند:"بر برخی از فعالین برون مرزی ما، توهم ایجاد شده که تنها متفکرینی هستند که بار تمامی مسئولیتها بر دوش آنهاست و سعی در خداگونه جلوه دادن خود هستند، خود را رهبر بلامنازع مردم تورکمن دانسته، رسالت خود میدانند که از طرف مردم تصمیم بگیرند، نام تورکمنصحرا را به تورکمنستان جنوبی تغییر داده، پرچم ملی تعیین نمایند و ... بدون احساس مسئولیت از اینکه این سیاستها در جنبش آزادیخواهانه ملیتهای ایران چقدر وحدت برانگیز و یا تفرقه افکنانه خواهد بود و چه اندازه با اتخاذ شعارها و سیاستهای نسنجیده و احساسی از همسو گشتن مبارزات مردم تورکمن با جنبش آزادیخواهانه سراسری جلوگیری خواهد نمود"!!؟
من بعنوان یکی از هواداران کانون، جهت روشنتر شدن حداقل گوشه ای از اندیشه تاریک آقای "جلیل.گ"در مورد کانون باید بگویم که این سازمان هیچگونه توهمی ندارد که با مسئولیت پذیری متعهدانه و آگاهانه در قبال ملت خود، حاضر است بدون هیچگونه چشمداشتی،"بار تمامی مسئولیتها" در مبارزه برای هستی و یا نیستی ملی آنرا "بردوش" بکشد و به وظیفه ملی خود تا به آخر عمل بکند و اگر آقای "جلیل.گ" توهمی در "خداگونه" بودن کانون در جنبش ملی – دمکراتیک تورکمنها دارند، این دیگر مربوط به خود ایشان است کانون هیچ نقشی در ایجاد چنین توهمی نه تنها در وی نداشته است، بلکه چنین ادعای فراانسانی و ماوراء الطبیعه را نیز هیچگاه نکرده است!!ر
از دیگر تراوشات ذهنی و اتهامات غیر مستدل و واهی آقای "جلیل.گ" به یگانه موضوع مبارزه خود یعنی کانون، اینستکه این سازمان، خود را رهبر بلامنازع مردم تورکمن" میداند! وی که بدون هیچ گونه استنادی بر یکی از اسناد و یا نشریات کانون به یاوه گوئی پرداخته است، آیا هیچگونه مسئولیتی در قبال گفته ها و نوشته های خود احساس نمیکنند؟ وآیا برای رسیدن به هدف خدشه وارد آوردن به حیثیت کانون دیگر حتی احترامی به قلم و بیان خود نیز قائل نبوده و حاضرند در اینراه سطح خود را تا حد یک اتهام زننده و مهمل گوی وراج پائین بیاورند!؟ اصولاً، کانونی که به رهبری فیزیکی یا تشکیلاتی در جنبش اعتقادی ندارد و آنرا بعنوان دیدگاه هژمونیستی و قیم مابانه به ارث رسیده از احزاب به اصطلاح سراسری در ایران تلقی کرده و تنها به هدایت فکری و مادیت بخشیدن به ایده های دمکراتیک و ملی از طرف خود مردم معتقد است، چگونه میتواند در تناقض بزرگ با دیدگاههای خود، مدعی "رهبری بلامنازع مردم تورکمن" گردد؟!ر
آیا، "جلیل.گ"ها تا به امروز این توانائی را در خود نمیبیند که بجای ابراز دشمنی کور خود و از رو بستن شمشیر علیه کانون، بصورتی منطقی و آگاهانه و منصفانه برنامه و اساسنامه هفتاد و هشت صفحه ای کانون را جلوی خود قرار داده و آنرا بنقد بکشند و مخالفت خود با کانون را با منطقی مستدل و بر اساس بنیانهای تئوریک ناظر بر مبارزه سیاسی و نه بر اساس افترا، تهمت و مهمل گوئی بیان بدارند؟ آیا وقت آن فرا نرسیده استکه اینگونه افرادمنطق مبارزه با مخالفین خود را بعد از دو دهه اقامت در کشورهای دمکراتیک جهان فرا بگیرند و بی هیچ استدلال و پایه و اساسی دیگران را مورد نفرت کور خود قرار نداده و ناآگاهانه آب به آسیاب دشمنان ملت ما و دمکراسی و آزادی نریزند و از مضحکه عام و خاص شدن هر چه بیشتر دست بردارند؟
اما، بنظر میرسد که آقای "جلیل.گ"، از این توانائی فکری و از پایبندی به موازین دمکراتیک و اخلاقی رایج درپلمیک های سیاسی در کشورهای دمکراتیک فرسنگها بدور هستند و آنرا در به اصطلاح انتقاد از کانون نقد اقدامات آن باز به عینه به نمایش گذاشته اند. مثلاً وی باز در ادامه مقاله خود اتهام را بجای انتقاد درک کرده و مدعی شده اند که کانون:"رسالت خود میدانند که از طرف مردم تصمیم بگیرند"!! یعنی ایشان، اول اتهامی بی پایه و اساس بر کانون میبندند و بعد با باوری عمیق به اتهام خود ساخته به نقد و انتقاد از آن می نشینند!! وی اگر باز نیز نمیخواستند این ادعای خود را در حد یک اتهام و یاوه گوئی به کانون در نزد دیگران تداعی بشود، می بایستی حداقل جستجویی در اسناد و مقالات نوشته شده از طرف کانون بعمل میاوردند تا به ما نیز نشان بدهند که کی کانون خود را ملت اعلام کرده و در کجا مدعی شده استکه ملت منم و من ملتم!!؟
شاید دلیل آقای "جلیل.گ" ، در روا داشتن بی مهابای این اتهام به کانون،"تغییر نام تورکمنصحرا" و ارائه طرح پیشنهادی برای"پرچم ملی" و یا بنابه تحریف وی "تعیین"پرچم از طرف کانون باشد؟ البته بنده نیز از این اقدام کانون انتقاداتی دارم. اما، انتقاد من کاملاً با انتقاد تحریف شده ایشان فرق دارد! بدین معنا که انتقاد من از نوع انتقاد از احیای مالکیت ملت تورکمن بر کل سرزمین تاریخی آن و از نوع تلاش برای محروم ساختن ابدی این ملت در داشتن سمبل و وحدت ملی آن یعنی پرچم نیست! انتقاد من از دیر کرد کانون از اعلام رسمی چنین امر مهم و حیاتی در موجودیت یک ملت است!ر
شاید آقای "جلیل.گ"، از وسعت جغرافیائی تورکمنصحرایی که از طرف هر دو رژیم سلطنتی و فقاهتی ایران، برای منطقه تحت مالکیت سرزمینی ملت ما تنها بر آن رسماً تأکید میشود، اطلاعی ندارند. زیرا، در صورت آگاهی بر آن حداقل تردیدی در بخشش کاملاً سخاوتمندانه دو سوم از سرزمین ملی ما به بیگانگان بخود راه میدادند! تورکمنصحرای فعلی تنها بخشی از سرزمین تاریخی تورکمنها است که رسماً مسافت طولی آن بدون احتساب مسافت فلات قاره ای آن در دریای خزر که رژیم تمامی این دریا را از آن مازندران میداند.(!)، تنها 320 کیلومتر ثبت شده است. در حالیکه مرزهای تقسیم شده غیر قانونی در داخل سرزمین تورکمن بدون حضور یافتن و یا اطلاع نمایندگان این ملت از آن، بطور رسمی 920 کیلومتر میباشد!ر
سرزمین تاریخی تورکمنها، نقطه اتصال خاورمیانه و آسیای میانه میباشد، حال که استعمارگرانی در دوره ای نه چندان دور، این سرزمین را بدو قسمت کرده اند، آیا نسل امروز این ملت نیز نه تنها بر این تقسیم غیر قانونی مهر تأئید بگذارند، بلکه به رانده شدن بر یک گوشه آن و واگذاری 600 کیلومتر از مسافت سرزمین خود به اقوامی که با انگیزه کشیدن دیوار انسانی و تقسیم مجدد سهمیه استعماری ایران در قسمت جنوبی این سرزمین و برای سرکوبی ملت تورکمن در درون خاک خود به این منطقه کوچانیده شده اند، سکوت اختیار کرده و از اعاده مالکیت تاریخی خود، بنام "همسو گشتن مبارزات مردم تورکمن با جنبش آزادیخواهانه سراسری"، براحتی چشم بپوشیم؟ آیا زمان آن فرا نرسیده استکه این گونه افرادنیز بخود آیند و بجای سینه زدن زیر علم وکتل تمامیت خواهانی که در شکل "احزاب سراسری" که دغدغه اصلی آنها گسترش و حفظ سلطه ملت خود بر چهار گوشه مرزهای جغرافیائی ایران است، در وحله اول برای "تمامیت ارضی" سرزمین اباء و اجدادی خود و برای برقراری حاکمیت ملی آن در چهارچوب همین جغرافیای سیاسی ایران تلاش نمایند؟
بنابراین، کانون – فرهنگی سیاسی، معتقد استکه نام تورکمنصحرا بیانگر مالکیت ملت تورکمن تنها بر یک سوم از سرزمین خود است و تورکمنستان بیانگر مالکیت آن بر کلیت بخش جنوبی سرزمین تقسیم شده آن است و هر ملتی نیز حق آنرا دارد که سرزمین خود را حتی در چهارچوب ارضی یک کشور دیگر نیز حفظ نموده و آنرا به نامی که بیانگر مالکیت ملی آن است، نامگذاری بکند. اصولاً، "استان" خود یک کلمه ترکی بمعنای "هستن و یابودن" و یا"بارلیق ،وارلیق"است که با تبدیل شدن به پسوندی برای یک نام، موجودیت و وجود یک شئی یا یک ملت را در مکانی معین میرساند. مثل قزاقستان، قیرقیزستان، ازبکستان و قابیرستان، تاکستان و ... تورکمنستان نیز معنایی بجز منطقه ای که در آنجا تورکمنها هستند و بیان مالکیت ملی آن بر این منطقه ندارد.ر
متأسفانه پرچم پیشنهادی کانون برای ملت تورکمن و نه بنابه تحریف آقای"جلیل.گ"، "پرچم تعیین" شده از طرف آن نیز قبل ازمطالعه در اطراف آن، فوراً مورد مخالفت ایشان واقع شده است! البته هر پیشنهادی برای این ارائه میگردد که مورد انتقاد و بازنگری دقیق و موشکافانه دیگران و جهت تکمیل آن با استفاده از تمامی نظریات مخالف و موافق صورت میگیرد. مسلماً هر پرچمی نیز دارای هویت و فلسفه ای نهفته، اما قابل درک و بیان در خود دارد و پرچم بدون هویت و فلسفه مسلماً چیزی بجز یک تکه پارچه ارزش دیگری ندارد. کانون نیز بعد از تشریح مبسوط فلسفه و هویت پرچم پیشنهادی خود در بخشی از طرح برنامه و اساسنامه خویش، آنرا به معرض قضاوت و بررسی انتقادی تمامی روشنفکران تورکمن از یک سال و نیم قبل از برافراشته شدن آن در تاریخ 2007.09.10، در بروکسل بمناسبت روز جهانی زبان مادری، گذاشته و اظهار امیدواری کرده بود که:ما، مطمئنیم پرچم ملی پیشنهادی کانون فرهنگی – سیاسی، برای ملت تورکمن در ایران که بعنوان معرف ملی آن در سرتاسر جهان ارائه میگردد، از طرف تمامی مبارزین تورکمن با صحه صدر، بدون هرگونه جانبداری سیاسی و ایدئولوژیک و یا دخالت دادن منافع گروهی و تشکیلاتی، تنها با معیار قرار دادن منافع ملی ملت خود و احترام عمیق به یاد قهرمانان و جهت تأمین منافع و وحدت ملی خود حول سمبلی ملی، مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت"!اما، طبق عرف معمول و غیر عادی در میان ما تا برافراشته شدن این پرچم پیشنهادی در اینروز جهانی، هیچ نقد و بررسی و یا نظریه انتقادی و پیشنهادی بجای آن، از طرف کسی در جایی دیده نشده است!ر
بنابراین، حق انتقاد، نقد و بررسی و ارائه پیشنهاد دیگری بجای پرچم ملی پیشنهادی کانون به یکسان با دیگران به اقای"جلیل.گ" نیز قائل شده بود و دگراندیشان تا قرار گرفتن در مقابل عمل انجام شده ایی در بروکسل از طرف هواداران کانون، از این حقوق خود استفاده نکرده بودند، مسلماً تقصیر را متوجه خود باید بدانند و نه کانون! حال که ایشان تصمیم به برخورد با پرچم پیشنهادی کانون گرفته اند، مسلماً از آزادی کامل برای بیان نظر خود برخوردار هستند و کانون نیز ملزم به جدی گرفتن و جوابگوئی منطقی به آن هستند. اما، ایشان بجای هرگونه نقد و بررسی به نفی نفس وجودی پرچم برای ملت تورکمن پرداخته اند که این امر مسلماً برای هیچ نیروی ملی پذیرفته نیست و تنها خود وی را در کنار کسانیکه ملت تورکمن را همانند دیگر ملتها لایق و شایسته احراز تمامی حق و حقوق شناخته شده ملی در جهان برای تمامی ملتها نمی دانند، قرار خواهد داد! ایشان باید بپذیرند که "جنبش آزادیخواهانه سراسری"، اگر تنها ناظر بر تأمین حقوق شهروندی در کلیت ایران است، جنبشهای ملی نیز ناظر برتأمین حقوق ملی برای اکثریت مردم ایران، یعنی برای تمامی ملتهای تحت ستم در اینکشور است. بنابراین، با "اتخاذ شعارها و سیاستهای نسنجیده و احساسی" و یکجانبه بنفع تنها "جنبش آزادیخواهانه سراسری"، از تلفیق این دو جنبش با تأسی از دیدگاه گروههای سوسیال- شوونیستی چپ و مشروطه خواهان و جمهوریخواهان ملت حاکم در ایران نباید دوری جسته و تأمین حقوق ملی ملتهای تحت ستم در ایران و بالاخص ملت تورکمن را منوط به محال کرده و آنرا فدای "همسو گشتن" برای هیچ و دنباله روی بدون هویت و خواست ها ملی ملت خود ساخته، ناآگاهانه در هموار ساختن راه استقرار حکومت مرکزی و شوونیستی نوینی در ایران که در آنصورت تأمین حقوق شهروندی نیز ناقض و ناممکن خواهد بود، قدم برداشت!ر
آقای "جلیل.گ"، بحث خود را بر خط و مش و موضع گیریهای سیاسی اپوزیسیون رژیم نیز بسط داده و در مقاله خود ابراز نگرانی کرده اند که: "تفکری در برخی از مخالفین ج.ا، بخصوص در بین سازمانها و گروههای وابسته به اقلیتهای ملی و مذهبی وجود دارد که آزادی ایران و رهائی مردم را درحمله نظامی آمریکا میبیند. این اندیشه اعتماد بنفسی به خویش را از دست داده و بجای تکیه برمردم به کمکهای بیرونی چشم دوخته است که نه تنها کمکی برای دمکراسی، عدالت اجتماعی، حقوق ملیتها نخواهد نمود، بلکه خطرناک خواهد بود"!ر
نگرانی ایشان، در شرایطی که بنظر میرسد،"اپوزیسیون" رژیم ایران قرار است در صورت آغاز جنگ، بخشی در پشت سر آمریکا و بخشی دیگر در کنار جمهوری اسلامی قرار بگیرند، کاملاً قابل درک است. لذا، خود ایشان نیز مشخص نساخته اند که در صورت آغاز جنگ در کدام جبهه قرار خواهند گرفت؟ زیرا، در وسط جنگ نمی توان ایستاد، ولی از نگرانی وی از اینکه"بخصوص در بین سازمانها و گروههای وابسته به اقلیتهای ملی و مذهبی وجود دارد که آزادی ایران و رهائی مردم را در حمله نظامی آمریکا میبیند:، نشان از تمایل وی در قرار گرفتن در کنار رژیم جمهوری اسلامی دارد که امیدواریم استنباط ما نادرست باشد!ر
اما، اگر تصمیم به آغاز جنگی گرفته بشود، مسلماً هیچ نیرویی نمیتواند مانع آن گردد، مگر خود رژیم اسلامی بعنوان مسبب اصلی آن! جنگی که اپوزیسیون مخالف آنها با این جنگ به معنای مخالفت با آمریکا و غرب و موافقت با رژیم اسلامی نیست و موافقان با آن نیز معلوم بسازند که موافقت آنها با جنگ، آیا تکرار همان سناریوی قدرت طلبان بی اعتقاد به مردم و مملکت استکه زمانی میخواست سوار بر تانکهای صدام حسین به این هدف برسد و امروز نیز آیا میخواهد زیر سایه بمب افکنهای آمریکائی به قدرت دست بیابد؟
اما، تاجائیکه من اطلاع دارم کانون استراتژی مجزا و مستقل از ایندو گروه از اپوزیسیون رژیم اسلامی دارد. این استراتژی نیز از "برکات" همان ایده استقلالی استکه کانون در دو دهه قبل آنرا در جنبش تورکمنها پایه گذاری کرده بود و "جلیل.گ"ها همیشه با آن مخالف بوده اند! مطابق این سیاست تلاش بر گشایش جبهه ای سوم علیه جنگ و نه علیه آمریکا و غرب و علیه رژیم جمهوری اسلامی بعنوان مسبب اصلی جنگ، استبداد و اسارت ملتهای تحت ستم در ایران، بهمراه دیگر نیروهایی که معتقد به راهی سوم در برخورد با مقوله حمله نظامی احتمالی به ایران هستند، خواهد شد!ر
آقای "جلیل.گ" اشاره ای نیز در مقاله خود به کسانی کرده اند که:"دلشان را به امضاء گهگاهی خود در پای اطلاعیه ها حزب دمکرات کردستان خویش کرده و نقش سیاهی لشکر را برای آنها بازی نمایند"! البته این دوستان حتماً برای اینکار دلیل و توجیهی دارند و من با دوری از دخالت در سیاست گذاری ها و اتخاذ خط و مش از طرف آنها، دفاع از آنها را به خود آنها واگذار میکنم. اما، اگر ایشان کسانی دیگر را نیز که صرفاً برای مهم انگاشته شدن و به "بازی" گرفته شدن خود در عالم اپوزیسیون برون مرزی و نه در میان ملت خود، حاضرند با نیروهایی که با دست کشیدن از "انترناسیونالیسم پرولتری"به" انترناسیونالیسم ترکی" رسیده و در اینراه تمامی تنوع ملی ملتهای ترک زبان را نادیده گرفته و تمامی آنها را ایل و یا قومی از "ملت ترک"خود پنداشته و در اوهام جایگزین ساختن شوونیسم فارس با شوونیسم خود بر تمامی ملتهای ترک زبان در ایران، هم اکنون مشغول تألیف کتابهای درسی برای تمامی آنها بزبان ترک آذری هستند، دست بیعت داده و ملت خود را از چاله در نیامده روانه چاه بسازند به دسته اول اضافه میکردند، این بخش از مقاله وی از جا معیت برخوردار میگردید!ر
اما، کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن، اقداماتی را که مبارزه برای حل مسئله ملی و حقوق شهروندی را به اندازه هدفهای کوچک، فردی و گروهی خود تقلیل داده و اهدافی را که هیچگونه رابطه ای با شرایط هستی و یا نیستی ملی ما ندارند را خارج از مبارزه میداند. لذا، در شرایط فعلی هر چند که برای برون رفت از این"پراکندگی" نمیتوانیم با اینگونه تفکرات و سیاستها همگام و هم رأی بر سر اهداف نهایی و مرحله ای بشویم، اما میتوانیم با آنها همزیستی داشته باشیم تا یک دیالوگ و گفتمان ملی فراتر از ملاحظات گروهی و فردی بیهوده و خارج از مبارزه، درجهت تصییح اشتباهات و خطای یکدیگر بر پا بداریم. ما نباید فراموش بکنیم که هیچیک از ماها نه جزو"چهارده معصوم" ونه مفسدفی الارض" هستیم و نه به آن اعتقادی داریم و نباید فکر بکنیم که بدون اینکه تغییری در خود بدهیم بتوانیم دیگران را تغییر داده و دنیا را خود همراه بسازیم! بدون مطالعه، بلکه بر اساس شناخت مستقیم و بلاواسطه از سابقه و پروسه طی کرده آن که ریشه در میان ملت خود واز میان آنها برخاسته است و با مطالعه مواضع و اسناد خود آن و نه بر اساس پیش داوریها و ذهنیتهای از قبل بوجود آمده و شایعات مغرضانه دوستان ناآگاه و دشمنان آگاه در اطراف آن به موضع گیری وطرح انتقاد های خود از زاویه منافع ملی ملت تورکمن بپردازند. تا کمکی هر چند ناچیز به پربارتر ساختن مبارزات ملی – دمکراتیک ملتمان کرده باشند!ر
تورانلی- از هواداران کانون – فرهنگی سیاسی خلق تورکمن