Pazar, Mayıs 28, 2006



مليت ستيزی، تحت لوای تحريک احساسات قومی

احمد مرادی
moradi5704@yahoo.de

اخيرا در چند سايت ترکمني خارج از کشور مطلبي از آقاي مظلومي عقيلي تحت نام " اين قدر احساسات قوميتها را تحريک نکنيد " چاپ گرديد که در آن وي مقاله مرا ( علل و زمينه هاي فقدان تشکل سياسي مستقل در ميان ترکمنها) به اصطلاح نقد نموده است. من با اهتراز از هر گونه توهين و اتهام زني تنها چند نکته را فهرست وار بعرض ايشان و خوانندگان گرامي ميرسانم .ر
1- قبل از همه، هر فرد روشنفکر و مدعي تحصيلات عالي که کمي با قواعد روزنامه نگاري آشنايي داشته باشد، بايد خوب بداند که نقد نويسي علمي خود داراي مراحلي است و هر نوشته اي را که در پاسخ به يک مطلب نگاشته ميشود نميتوان نقد علمي ناميد. جهت نقد و بررسي يک مقاله قبل از همه بايد مضمون اصلي مقاله را درک نمود و اينکه نويسنده در پي ارائه چه نظريه و يا تفکري است و اينکه آيا نويسنده توانسته است با استناد به فاکتها و آمارها و دلايل مختلف نظرات خود را بطور صريح و روشن ادا نمايد؟.ر
گام بعدي شناخت فرد نقد کننده از موضوع بحث است و اينکه تا چه حد به مجموعه نظرات و واژه هاي مطرح در نوشته آگاهي داشته و آيا توانايي اين را دارد که با طرح دلايل و فاکتهاي خود نقاط ضعف و نارساييهاي موجود در مقاله را نشان داده و نقطه نظرات خود را ارائه نمايد؟.ر

تنها پس از اين مراحل است که شخص نقد کننده با استناد به فاکتها و استدلالات علمي تلاش مي ورزد نادرستي ايده ها و نقطه نظرات و يا کاستي هاي مقاله را روشن ساخته و نظرات خود را در يک فضاي سالم خارج از جو سازيها و تحريف نظرات ارائه نمايد. در چارچوب پيشبرد اينگونه شيوه بحث است که طرفين ميتوانند در يک فضاي سالم گفتمان انديشه ها نظرات خود را طرح نموده و در روند خود به ايده هاي بمراتب کارسازتر و متکاملتري برسند.ر
اما متاسفانه نوشته آقاي مظلومي عقيلي در اين چارچوب نمي گنجد و اساسا ايشان مضمون اصلي مقاله مرا درک نکرده اند. از اينرو اين مقاله به هيچوجه ارزش پرداخت و نقد علمي ندارد، زيرا اين نوشته سرشار از برداشتهاي ذهني و خود ساخته بوده و در موارد بسيار زيادي به فاکتهايي اشاره شده است که منبع آنان روشن نيست و يا فاقد اعتبار علمي مي باشند. مثلا آقاي مظلومي عقيلي با استناد به کدام منبع ادعا ميکنند که نام دقيق تاريخي ترکمن صحرا دشت گرگان است، نامي که تنها پس از روي کار آمدن رژيم پهلوي بر آن گذاشته شد؟ آقاي مظلومي عقيلي بهتر بود قبل از نوشتن اين مطلب کمي در رابطه با تاريخ گذشته ترکمنها و مناسبات دروني آنان در مقاطع مختلف تاريخي و علل اينهمه کوچ نشينيها و غيره مطالعه ميکردند. علاوه بر آن، براي من تعجب آور است که فردي که پايان نامه دکتراي خود را آنهم در رشته پان ترکيسم مي نويسد از درک تفاوت زماني و مکاني ابتدايي ترين مفاهيم و واژه هايي چون طايفه، ايل، قوم، مليت، ملت، دولت، کشور و غيره ناآگاه ميباشد. برداشتهاي ذهني و ارائه تعاريف غير علمي از آنان و بر آن بستر تحريف نظرات ديگران از يک آدم مدعي داشتن دکترا و پخته سياسي و علمي بعيد است.ر
2- آقاي مظلومي عقيلي نوشته اند که "تشکيل يک حزب قومي نه به مصلحت ترکمنان ايران است و نه 70 ميليون ايراني ديگر". مقدمتا اينرا بگويم که تشکل ( چه فرهنگي چه اجتماعي و چه سياسي) نهادي اجباري و تصنعي نيست که آنرا بدون در نظر داشت الزامات و ضرورتها و خواستهاي زمان و صرفا بر مبناي تئوريهاي خود آموخته ذهني و روشنفکري ايجاد نمود، بلکه هر تشکلي در هر مقطع زماني با هدف پاسخ و دستيابي به مطالبات معيني از سوي افرادي همفکر است که شکل ميگيرد و آن تشکلي ميتواند پايدار بماند که بتواند خود را در کل بر بستر چشم اندازهاي دورانديشانه تشکل مورد نظر و منطبق با واقعيتهاي امروز و فرداي تکامل جامعه سازگار نمايد. از اينرو هر يک از اين تشکلها بسته به مضمون و سمتگيري خود وظايف معيني را بر عهده ميگيرند و تشکيل چنين تشکلهايي از جمله تشکلهاي سياسي حق مسلم هر انسان آزاده اي است.ر

اگر ما بر اين اصل مسلم پايبند باشيم بايد اينرا بپذيريم که در چارچوب کشور ايران، ترکمنها نيز بمثابه جزيي از اين خانواده از اين حق برخوردار مي باشند که بسته به تمايلات و علايق خود تشکلهاي خاص خود را چه فرهنگي و چه سياسي ايجاد نمايند. بنا بر اين با توجه به توضيحات فوق امروز هيچ عقل سليمي نميتواند اينرا بپذيرد که آنهنگام که هموطنان فارس زبان ما به تشکيل انواع و اقسام تشکلها مبادرت ورزيده و مي ورزند (از نهضت آزادي گرفته تا حزب جمهوري اسلامي و مشارکت و غيره) کسي آنان را به تجزيه طلبي و غير ايراني بودن متهم نمي کند ولي به محض اينکه طرح تشکيل يک تشکل سياسي از جانب يک فرد ترکمن طرح ميشود، بلافاصله هويت ايراني بودن او بزير علامت سئوال کشيده شده و اتهام تجزيه طلبي و غيره به او زده ميشود. آيا اين يک تبعيض و تناقضي آشکار ميان حرف و عمل آن کساني نيست که از برابري و برادري و تفاهم ميان خلقهاي کشورمان سخن ميرانند؟
تشکيل انجمنها، جمعيتها، احزاب، سازمانها و غيره نه تنها حق ترکمنها، بلکه کليه آحاد کشور است و اين امر در کليه قوانين معتبر بين المللي، در اعلاميه جهاني حقوق بشر و منجمله قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز مورد تصريح قرار گرفته است. بطور نمونه دراصل 26 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران آمده است : " احزاب، جمعيتها، انجمنهاي سياسي و صنفي و انجمن اسلامي يا اقليتهاي ديني شناخته شده آزادند، مشروط به اينکه اصول استقلال، آزادي، وحدت ملي، موازين اسلامي و اساس جمهوري اسلامي را نقض نکنند. هيچکس را نميتوان از شرکت در آنها منع کرد يا به شرکت در يکي از آنها مجبور ساخت.ر"
اما در رابطه با جمله بالاي آقاي مظلومي عقيلي بايد بگويم که اگر ايشان نظر خود را به طور مستدلل بيان ميکردند و نشان ميدادند که چرا تشکيل چنين تشکلي به مصالح ترکمنها و ايران نيست من فکر ميکنم ميتوانستيم يکديگر را بهتر درک کنيم. علاوه بر آن،من در هيچ قسمت از نوشته خود از تشکيل يک " حزب قومي " سخن نگفته ام و همواره به " تشکيل يک تشکل سياسي مستقل" اشاره نموده ام و بيان اين مسئله را همانگونه که در مقاله ام بطور مفصل توضيح دادم بايد در پيوند با تجربيات تلخ گذشته و امروز فعاليتهاي سازمانهاي سياسي مختلف در ترکمنصحرا ديد. از سوي ديگر، طرح اين مسئله در شرايط امروزي در ترکمنصحرا يک ضرورت است و بنا به اعتقاد من، هم به لحاظ شرايط مادي و هم ذهني، ترکمنصحرا به آن درجه از رشد دست يافته است که بتواند مستقلا و با پرهيز از دنباله روي و حمايت از اين يا جناح حکومتي و يا احزاب مختلف، خواستهاي منطقه خود را در قالبي متشکل و منسجم در عرصه هاي مختلف فرهنگي ، اجتماعي، اقتصادي ، سياسي و غيره به جامعه ارائه نمايد. طرح اين مسئله از آنروست که بنا به تجارب گذشته و امروز، هيچيک از احزاب و سازمانهاي کشور بدليل عدم شناخت کافي از روحيات و تمايلات و خواسته هاي منطقه ترکمنصحرا قادر به انعکاس واقعي و اتخاذ تصميم مناسب در رابطه با آن نبوده و نيستند و خودي خود روشن است که تنها انعکاس برخي مطالبات توده مردم منطقه (چه ترکمن و چه غير ترکمن) از طريق روزنامه ها و يا نمايندگان مجلس که فاقد چشم اندازي روشن و برنامه اي در رابطه با آتيه ترکمنصحرا ميباشند نمي تواند به لحاظ اجرايي ضامني پيگير در تحقق حقوق انساني و مدني آنان باشد.ر
3- بزعم آقاي مظلومي عقيلي، گويا رضا خان تنها از برخي جنبه هاي اخلاقي دچار انحراف و قابل انتقاد بوده و از جنبه سياسي آدم مترقي و دمکرات و وطن پرستي!! بوده است. از اينرو اين حق را داشته است که جهت حفظ منافع ملي!! کشور( تو بخوان خاندان مستبد پهلوي) و رفع عقب ماندگيها ، مردم ترکمن را قتل و عام کند، روستاي سلاخ و همينطور آلاچيقهاي آنان را به آتش بکشد و در يک کلام با وحشي و بربر ناميدن ترکمنها به نابودي هويت ملي آنان روي آورد. اگر اين استدلال ايشان را مبنا قرار دهيم در آنصورت بايد اقدامات جنايتکارانه امروز آقاي جرج بوش را در عراق و ديگر نقاط دنيا که با شعار رفع عقب ماندگيها و جاري ساختن دمکراسي و مدرنيت صورت ميگيرد مورد تاييد قرار دهيم و اگر باز از اين زاويه حرکت کنيم، بايد مدافع حمله نظامي آمريکا به ايران باشيم، زيرا آقاي بوش هم دقيقا در استدلالي مشابه استدلال آقاي مظلومي عقيلي ايران را کشوري عقب مانده و فاقد دمکراسي و ناقض حقوق بشر ميداند.ر
بر خلاف اطلاعات نادرست ايشان، رضا خان در راه بالندگي سرمايه داري اقدامي ننمود و اساسا بنيانهاي سيستم سرمايه داري در ايران در زمان محمد رضا شاه گذارده شد و رضا خان همان نظام ارباب- رعيتي را تثبيت نموده و خود را بعنوان مالک بزرگ کشور اعلام نمود، بطوريکه در پي آن اعضاي ريز و درشت خاندان پهلوي از اشرف و شمس گرفته تا غلامرضا و عبدالرضا و ديگر جيره خواران درباري صاحب هزاران هکتار زمين در ترکمنصحرا شدند. خارج از آن ، اين واقعا عجيب است که يک فرد تحصيل کرده امروز پس از گذشت سالها و با وجود انتشار مقالات و کتب و اسناد مختلف در خصوص تاريخ گذشته ترکمنها در ترکمنصحرا از يکسان گرايي غصب صدها هزار هکتار زمين در ترکمنصحرا و چند هکتار زمين در سواد کوه صحبت کند. شستن روي جنايتکاران و وطن فروشاني چون رضا خان و هيتلر و غيره تحت نام حفظ منافع ملي و تماميت ارضي امروز ديگر خريداري ندارد.ر
4- در رابطه با مسئله دوستي و رفاقت و مضرات جدايي ميان خلقهاي کشورمان بايد مسئله رابطه فردي با همسايه را از حقوق ملي يک خلق جدا نمود و نميتوان مناسبات مثلا يک فرد ترکمن و مثلا يک فارس را به کل جامعه تعميم داد. من بر خلاف آقاي مظلومي عقيلي نسبت به اين مسئله نه احساسي، بلکه منطقي و از زاويه شرايط تعميق نزديکي و پيوند بيشتر خلقهاي کشوربرخورد ميکنم و چون خودم به يکي از مليتهاي غير فارس ايران تعلق دارم، لذا زاويه برخورد من نسبت به مسئله ملي و سياستهاي حکومتهاي وقت در رابطه با حقوق مردم و همينطور ساختار سياسي- اقتصادي کشور با ايشان بسيار متفاوت است. ايشان خواهان احياي نظام سلطنتي در ايران هستند، من خواهان يک حکومت غير متمرکز و شرکت برابر حقوق و مستقيم تمامي مليتهاي ساکن ايران در اداره امور کشور هستم.ر

براي ايشان زبان فارسي تنها و تنها يک وسيله ارتباطي است ولي براي من غير از جنبه ارتباطي مشروط آن جنبه سياسي داشته و تا مادامي که در کشور شرايط برابر حقوقي براي همه زبانها تامين نگرديده باشد، حفظ زبان مادري اصلي ترين عنصر بقاي هويت ملي بشمار مي آيد. مسئله ازدواج ترکمن و غير ترکمن و ممنوعيت اجباري زنان ترکمن در پوشيدن لباس ترکمني هم دقيقا در اين چارچوب ميگنجد و آقاي مظلومي عقيلي در رابطه با اهداف سياستهاي آسيميلاستي رژيم پهلوي يا خود را به سادگي ميزنند و يا اينکه مردم ترکمن را ساده گير آورده و ابعاد سياسي و ضد بشري اين سياست را متوجه نيستند.البته ايشان اين مسئله را درک نخواهند کرد، زيرا که وي از همان دوران کودکي در خانه و مدرسه و محله و ادارجات و غيره بزبان مادري خود يعني فارسي صحبت کرده و مانند يک ترکمن هرگز تحقير نشده و سرکوفت نخورده است. من خيلي مايل بودم که بدانم اگر روزي خواهر و يا مادر آقاي مظلومي عقيلي را به اجبار وادار ميکردند که به جاي پوشيدن لباس زيباي محلي شان مثلا لباس عربي بتن کنند چه احساسي به ايشان دست ميداد؟ آيا بازهم از الطاف ملوکانه و مترقيانه رضا خان سخن ميراندند؟ بنا بر اين طبيعي است که با وجود چنين وضعيتي در هر جامعه اي مسئله دوستي و نزديکي " اقوام " شکننده بوده و هر آن در معرض تهديد قرار دارد. توصيه ام به آقاي مظلومي عقيلي اينست که بجاي طرح اينگونه عبارات شعارگونه و ستون يکپارچگي ناميدن زبان فارسي به اين مسئله بپردازند که چرا امکانات رشد و شکوفايي براي ديگر زبانهاي غير فارس در ايران و تدريس آنان در مدارس که در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز آورده شده است مهيا نمي گردد؟
سئوال من از ايشان اينست که چرا نبايد در جامعه آن امکانات و امتيازاتي که براي زبان فارسي بمنزله شرط برخورداري از يک زندگي با آتيه و تضمين شده طرح ميگردد براي ديگر زبانهاي غير فارس امري ناممکن و دست نيافتني باشد؟ و چرا مثلا يک ترکمن نميتواند و نبايد با تکيه و بهره برداري از زبان ملي خود به همان امکانات و مزاياي يک زندگي خوب و شرافتمند دست يابد؟ آيا بزعم آقاي مظلومي عقيلي زبان فارسي از آنچنان توانمندي و قابليتي برخوردار است که ديگر زبانها از توانايي مقابله و يا برابري با آن عاجز بوده و سرنوشت آتي مليتهاي ديگر با اين زبان گره خورده است؟ و يا اينکه زبان فارسي به لحاظ واژه ها و ساختار دستوري خود از آنچنان نظم و باري برخوردار است که ديگر زبانها از اين لحاظ بمراتب عقب مانده تر از آن هستند؟

هر کس که اندک آشنايي با علم زبانشناسي و قواعد ناظر بر آن داشته باشد ميداند که چنين نظريه اي هرگز پايه علمي نداشته و ندارد و بالعکس علم زبانشناسي برآنست که هيچ زباني بر زبان ديگر برتري نداشته و پيچيده ترين مفاهيم و واژه هاي علمي را در هر زباني ميتوان با استفاده و بازتوليد مجموعه واژگان زباني آن زبان خلق نمود. بر اين اساس روشن ميگردد که مخالفت با سياست تبليع يک زبان که البته به معناي مخالفت با مليت حامل آن زبان نيست، صرفا از جنبه قائل گرديدن حقوق برابر براي ديگر زبانها و دادن امکان رشد به ديگر مليتهاست. آقاي مظلومي عقيلي قبل از اينکه از دوستي و نزديکي مردم ترکمن و فارس صحبت کنند بهتر است اين امر را مورد مطالعه قرار دهند که چگونه ميتوان احساس تعلقيت يک ترکمن را به خانواده بزرگ جامعه ايران بيشتر تقويت نمود؟ مردم ترکمن چه خواسته هايي دارند؟ چرا يک ترکمن از حق کانديد شدن براي مقام رياست جمهوري محروم است؟ چرا بخش اعظم مسئوليتهاي دولتي در ترکمنصحرا به غير ترکمنها تعلق دارد؟ چرا جلوي دامن زدن به اقدامات ضد سني و ترک ستيزي در کشور گرفته نمي شود؟ چرا بر خلاف شعارهاي وحدت طلبانه و برادري ميان شيعه و سني هنوز هم که هنوز است به مقدسات و اعتقادات مذهبي سني مذهبان توهين ميشود؟ و غيره. ايشان مطمئن باشند که تنها با تامين اينگونه خواسته ها و احترام به حقوق اوليه انساني است که يک ترکمن احساس خواهد نمود که به خانواده اي تعلق دارد که در آن همه برابر حقوق بوده و تبعيضي وجود ندارد .ر

تنها در چارچوب حل و تحقق اين مسائل و معضلات است که ميتوان مسئله زندگي غير ترکمنها در ترکمنصحرا و همينطور ازدواج ترکمن و غير ترکمن و از اين دست مسائل را به بحث عملي گذارد. بنا براين بر خلاف نظر ايشان، اين نه زبان فارسي، بلکه تامين شرايط کاملا عادلانه و برابر حقوق براي همه اهالي کشور جدا از مذهب و فرهنگ و زبان و مليت در جامعه است که مانع از بروز و رشد تفکرات جدايي طلبانه گرديده و وحدت و يکپارچگي جامعه ايران را تضمين ميکند .از اينرو آقاي مظلومي عقيلي همانطور که مي بينيد مسئله به سادگي نگرش شما نيست و بر خلاف همه انگهايي که شما بمن زديد من نه تجزيه طلب هستم و نه نژاد پرست و نه اينکه ضديتي با زبان فارسي و هموطنان فارس زبان دارم . بلکه همواره تلاشم اين بوده و است که در راه جامعه اي برابر حقوق و سالم و متحد حرکت کنم و مجموعه مقالاتي که در اين رابطه نوشتم شاهد ادعاي آن ميباشند.ر
در رابطه با ممنوعيت لباس کردي در ترکيه هم بايد بگويم که اين امر اساسا صحت ندارد و عليرغم وجود اشکالاتي در سياستهاي حکومت ترکيه نسبت به کردها شما فراموش کرديد اشاره نماييد که در ترکيه آقاي کنعان اورن از رؤساي جمهور سابق خود يک کرد بود.ر
5- آقاي مظلومي عقيلي اشاره نموده اند که در آستانه انقلاب اکتبر حدود 99 درصد مردم ترکمن بيسواد بودند، اين درست است و لي ايشان فراموش کردند بنويسند که ارمغان حکومت رضا خان و حکومت شورايي ترکمنستان براي ترکمنها چه بوده است. براي اينکه به اطلاعات ايشان بيفزايم و براي اينکه با وي بزبان آمار و فاکت صحبت کرده باشم، اطلاعاتي را دررابطه با اقدامات دولت ترکمنستان شوروي که او از آن متنفراست در اختيارشان ميگذارم.ر
"در ترکمنستان شوروي تا قبل از انقلاب اکتبر 1917 حدود 98 درصد مردم فاقد سواد خواندن و نوشتن بودند ولي با اقدامات حکومت شوروي سيماي زندگي مردم ترکمن در تمامي عرصه ها تغييري بنيادي يافت. امر بيسوادي در اين جمهوري سالهاست که ريشه کن شده است. اگر در سال 1939، از هر 1000 نفر، 78 تن داراي تحصيلات متوسطه بودند، اين رقم بهمان نسبت 1000 نفر در سال 1986 بالغ بر 902 نفر گرديد. اگر تعداد کادرهاي علمي در سال 1960 بالغ بر 1836 نفر بود، اين ميزان در سال 1986 به 5467 نفر ارتقا يافت و جالب آنکه حدود 2164 نفر از اينان را زنان تشکيل ميدادند که در ميان آنان از جمله 16 پروفسور، 22 دکتر علوم و 611 نامزد دکتراي علوم وجود داشتند. در سالهاي 1986 حدود 11382 پزشک وجود داشت که 6762 تن از آنان را زنان تشکيل ميدادند. " ( دايرة المعارف بزرگ ترکمنستان شوروي، عشق آباد،1987).ر

شما آقاي مظلومي عقيلي که خود را فردي محقق و پژوهشگر ميدانيد آيا ميتوانيد بطور آماري بما نشان دهيد که رژيم پهلوي مدافع شما در عرصه آموزشي و فرهنگي چه دستاوردهايي غير از تلاش براي نابودي فرهنگ و زبان و ادبيات ديگر مليتهاي غير فارس داشته و در راه از ميان بردن بيسوادي چه اقداماتي کرده است؟
جاي تاسف آنکه اين واقعيت اسفبار و معضل در جامعه ما هنوز هم امروز ادامه دارد و بنا به اظهارات اخير برخي مسئولان جمهوري اسلامي ، در حال حاضر حدود 13 درصد مردم کشورمان بيسواد هستند ( اين رقم در ايام حکومت رژيم پهلوي بمراتب بالا بوده است) که 6 درصد آنان را افراد زير 40 سال تشکيل ميدهند و هنوز هم که هنوز است مسئله مبارزه با بيسوادي همچنان از نگرانيهاي اصلي حکومت است.ر
6- در لابلاي نوشته آقاي مظلومي عقيلي آدم به جملاتي برخورد ميکند که طرح آنان را از سوي يک فرد مطلع و مدعي مورد ترديد قرار ميدهد. بدون اينکه قصد تفسير آنان را داشته باشم تنها بخشهايي از اين تحليلهاي خود ساخته ايشان را در اينجا مي آورم و از وي خواهشمندم که در خلوتگاه شب يکبار ديگر آنان را مطالعه کرده و با همان نوشته جمع بندي شده و مختصر من مورد قياس قرار دهند.ر
- " اگر خود ستايي نباشد، به آن درجه از پختگي سياسي و آگاهي علمي رسيده ام که بوي پان ترکيسم را هزاران کيلومتر آن سو تر و از آلمان فدرال هم بتوانم احساس کنم. "- " شايد خواننده عادي پيام نژادپرستانه و ضد ايراني و جدايي خواهانه پنهان در مقاله آقاي احمد مرادي را در نيابد و از کنار آن بسادگي بگذرد. "- " کمترين معناي حزب قومي اين است که من ايراني نيستم. "- " شعار وحدت ترکمنان جهان معنايي جز ايران گريزي و پان ترکيسم ندارد. "- " نوشته آقاي مرادي انگيزه هاي تحريکات قومي دارد و آشکار به بر انگيختن احساسات ضد ايراني در ميان ترکمنان مي پردازد."- " از ديدگاه ايشان که ذهنيت بسته نژاد پرستانه دارند البته ازدواج ميان ترکمن و فارس يک جنايت است. "- " ايشان ترکمنان را مليت ترکمن مي نامند. اين اصطلاح براي کسانيکه با جامعه شناسي سياسي آشنايي دارند معناي ويژه اي دارد. "- " با رضا شاه نبايد مطلق انديشانه برخورد کرد، همه کارهايش بد نبود. اين اشتباهي است که پس از انقلاب به دليل شرايط طبيعي بر خاسته از فضاي آن روزها، گروهي از روي ندانستن و گروهي ديگر از روي تنگ نظري انام دادند و اين اشتباه آسيبهاي جدي به منافع ملي ايران زد. "- " مليت ناميدن ترکمنان بدنبال خويش بر پايي کشور مستقل را مي آورد. بر پايه منشور حقوق بشر سازمان ملل، هر مليتي حق تشکيل کشور مستقل دارد. مليت خواندن ترکمنان يعني اينکه آنان را از مليتي يکپارچه بنام ايران جدا کرديم، به سخن ديگر آنان را ايراني نمي دانيم.ر "
من در رابطه با مجموعه اين اظهار نظرات و برداشتهاي ذهني آقاي مظلومي عقيلي چيزي نمي گويم و قضاوت عادلانه آنان را به خوانندگان واگذار ميکنم، اما مايلم که يک نکته را بعرض آقاي مظلومي عقيلي برسانم. اين درست است که بر پايه منشور حقوق بشر سازمان ملل، هر مليتي حق تشکيل کشور مستقل دارد ولي اين بدان معنا نيست که همه مليتهاي جهان مي بايست و الزاما دولت مستقل خود را تشکيل دهند. اين تنها بعنوان يک حق بدانان داده شده است و اشکال آقاي مظلومي عقيلي در اينست که از واژه ها تعريف علمي درستي نداشته و آنان را به ميزان درک و برداشت خود تعبير کرده اند. علاوه بر آن، جهت اطلاع ايشان بايد بگويم که بر اساس قرارداد 2625 ( فصل 25) و بيانيه وين سازمان ملل در 25 ژوئن سال 1993 در مورد حق جدايي و استقلال آمده است که " حق جدايي و استقلال موقعي قابل پذيرش است که گروهي منسوب به خلق در يک دولت تحت شرايط طاقت فرسا و فجيعانه باشد- مانند اينکه تحت تسلط و حاکميت نقض آشکار حقوق انساني باشند و از دولت مربوطه انتظار عمل و تعهد به حقوق بشر منتفي باشد.ر "
7- در خاتمه خطاب به آقاي مظلومي عقيلي بايد بگويم که نوشته جمع بندي شده و بسيار مختصر من در هفته نامه اقتصاد گلستان اين درک را در من نوعي تداعي نمود که آن براي شما فرصتي بود که کينه و نفرت خود را بمردم ترکمن و بويژه ترک زبانها نشان داده و مجموعه نظرات شما آشکار نمود که تا چه حد به حقوق دمکراتيک و انساني ديگر مليتهاي غير فارس ساکن ايران معتقد ميباشيد. از شما خواهشمندم که با نوشتن اينگونه مطالب بيش از اين ذهنيت ديگر مليتهاي کشورمان را نسبت به ترکمنها مغشوش نکنيد. شما بجاي نگاشتن اينگونه مطالب احساسي تلاش کنيد که در حق نقش ترک زبانها در تاريخ ايران و بويژه شکوفايي زبان فارسي در ايام حکومت آنان مطالعات بيشتري داشته و در رابطه با وقايع تاريخي منابع مختلفي را مطالعه کرده و مورد قياس قرار دهيد. توصيه ام بشما اينست که بجاي اتهام وارد آوردن بديگران و فکر کردن بجاي آنان قبل از همه تلاش کنيد که منظور ديگران را درست بفهميد و قبل از قلم زني، تجربيات ديگر کشورها را مورد مطالعه قرار داده و تمامي تلاش و دانش خود را در آن راهي بکار گيريد که بتواند شعار " ايران از آن همه ايرانيان است" را بطور واقعي متحقق سازد.ر

0 Comments:

Yorum Gönder

<< Home